داستان کوتاه – عُقابی که مُرغ شد
مردی یک روز تخم عقابی را به صورت اتفاقی در دشت پیدا کرد و آن را بی هیچ هدف خاصی …
سرگرمی، آموزش، گالری عکس، آشپزی، جوک و اس ام اس
مردی یک روز تخم عقابی را به صورت اتفاقی در دشت پیدا کرد و آن را بی هیچ هدف خاصی …
داستان کوتاه؛ او، هنوز هم او بود. حکیمی جعبهاى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را …
در این روزهای پایانی سال تصمیم گرفتم این داستان کوتاه و زیبا رو براتون بزارم، امیدوارم که خوشتون بیاد. داستان …
همه ما داستان چوپان دروغگو را میدانیم، اما این داستانی متفاوت از چوپان دروغگوست.
داستان زیبا و آموزنده دوست واقعی کیست، داستانی است که در جهت دوستیابی می تواند بسیار مفید باشد، خواندن …
از وقتی كه خودم را شناختم، سنگینی دماغی بزرگ و پف كرده را بر روی صورتم احساس كردم. با رشد …
داستان از این قرار است که یک روز جناب کافکا، در حال قدم زدن در پارک، چشمش به دختربچهای می …
استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان …
دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.
در دستانم دو جعبه دارم که خدا به من داده است.