طنز کوتاه – کارت پخش کن
یک روز توی پیاده رو به طرف میدان تجریش می رفتم ، از دور دیدم یک کارت پخش کن خیلی…
یک روز توی پیاده رو به طرف میدان تجریش می رفتم ، از دور دیدم یک کارت پخش کن خیلی…
داستان کوتاه - همه چهار زن دارند... (بیشتر…)
متن ادبی زیبا درباره آدمهای ساده آدمهای ساده را دوست دارم. (بیشتر…)
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در…
داستان کوتاه خراشهای عشق مادرم چند سال پیش ، در یک روز گرم تابستان ، پسر کوچکی با عجله لباسهایش…
میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای…
دماغ عمل نکرده (شعر طنز) (بیشتر…)
گندم خورد و از بهشت بیرون رفت (بیشتر…)
داستان کوکاکولا، داستان موفقیت است. کوکاکولا رویای شیمیدان آتلانتائی قرن نوزدهم بود، او میخواست یک نوع نوشیدنی با طعمی…
داستان شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون در صحرا. (بیشتر…)