X

حمایت از ما با یک کلیک:

انتخاب اسم دختر

اسم دختر

آالفبپتثجچحخدذرزژسشصضطظعغفقکگلمنوهی

اسم دختر شروع با “آ”

ردیف اسم فارسی معنی اسم
۱ آب ناهید اسم زنی است در منظومه ویس و رامین
۲ آبان آسا یعنی مانند آبان، آبان ماه تغییر آب و هوا است در نتیجه آبان آسا کنایه از کسی است که خلق و خوی متغیر دارد.
۳ آبان داد داده آبان‎، کسی که در ماه آبان متولد شده است.
۴ آبان دخت دختری که در آبان به دنیا آمده، دختر آبان، نام همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی
۵ آبان دیس همانند آبان = کسی که به مثال ماه آبان که آب و هوایش متغیر است، خلق و خوی متغیری دارد.
۶ آبان سا مانند آبان
۷ آبان فام به رنگ آبان کسی که رنگ چهره اش زرد است.
۸ آبان مهر آن که محبت او چون فرشته آبان است.
۹ آبانک آبان کوچک
۱۰ آبانه منسوب به آبان
۱۱ آبتاب دختری با چهره زیبا و درخشان، تابان
۱۲ آبدیس مانند آب زلال و شفاف
۱۳ آبرخ زیبا، روشن، لطیف، کسی که چهره ای مانند آب دارد.
۱۴ آبرود سنبل نیلوفر، دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست.
۱۵ آبروشن خوشبخت، ارجمند
۱۶ آبرون گل همیشه بهار، شاد سرزنده
۱۷ آبسال باغ، بستان
۱۸ آبسالان باغها
۱۹ آبشار آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو می ریزد.
۲۰ آبشن شکل دیگر آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
۲۱ آبگل گلاب، مایعی خوشبو که از برگ گلها بدست می آید.
۲۲ آبگون به رنگ آب، آبی، گل نیلوفر
۲۳ آبگینه شیشه، آینه، ظرف شیشه ای یا بلورین به ویژه جام شراب
۲۴ آبلوج قند سفید، قند مکرر
۲۵ آبناز نام زنی در منظومه ویس و رامین، مایه فخر آب، کنایه از لطافت پوست – اسم فارسی
۲۶ آبنوس درختی که چوب آن سیاه رنگ است و میوه ای بسیار شیرین و به شکل انگور دارد.
۲۷ آبنوش آب گوارا، نام زنی در منظومه ویس و رامین
۲۸ آبیژ صورت دیگر آیید، شراره، اخگر، آتش، کنایه از افراد پر جنب و جوش
۲۹ آپام نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشی
۳۰ آپاما اسم دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
۳۱ آپامنه نام دختر یکی از فرماندهان ایرانی در زمان سلوکیان
۳۲ آپامه نام دختر سپیتامن یکی از سرداران ایرانی و همسر سلوکوس
۳۳ آپیشن گویش کرمانی آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
۳۴ آتاناز دختر نازنین بابا
۳۵ آتبین آبتین، روح کامل و نیکوکار،‌ از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
۳۶ آتر آذر، آتش، اخگر
۳۷ آترا آذر، آتش، نام یکی از ماههای پاییز
۳۸ آتریسا آذرگون مانند آتش، دختری با چهره ای زیبا و برافروخته مرکب از آتری (تغییر یافته آذر،آتر،آتری) + پسوند مشابهت سا
۳۹ آترین آذرین مانند آتش، زیبا و پر انرژی
۴۰ آتسا آتوسا
۴۱ آتش از شخصیت های شاهنامه، مخفف نام نوش آذر، یکی از چهار پسر اسفندیار
۴۲ آتشپاره اخگر، شرار آتش، چابک
۴۳ آتشدخت دختر آتش یا دختری که چون آتش است، کنایه از دختر با شور و حرارت
۴۴ آتشفام به رنگ آتش، دختران سرخ روی
۴۵ آتشک کرم شب تاب ، نام یکی از شخصیتهای داستان سمک عیار
۴۶ آتشگون به رنگ آتش، ارغوانی، دختران سرخ روی
۴۷ آتشه برق، آذرخش
۴۸ آتشی نام نوعی گل، همچنین نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ
۴۹ آتشیزه کرم شب تاب
۵۰ آتشین نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ
۵۱ آتیس نام خدای حاصلخیزی فریگیان
۵۲ آدا پاداش مینوی، فرشته توانگری
۵۳ آدرینا آتشین، سرخ رو، دختر زیبا رو، بانوی آتشین
۵۴ آدنا نام روستایی در نزدیکی چالوس
۵۵ آذربانو بانوی آتش، نورانی و زیبا مانند آتش
۵۶ آذربو بته ای با گلهای تکی زرد رنگ که در نواحی کویری و کناره های آبهای شور می روید.
۵۷ آذربویه بوته ای از تیره اسفناج با گلهای تکی زرد رنگ که در نواحی کویری و کناره های آبهای شور می روید.
۵۸ آذرجهان آتش جهنده، آتشخیز
۵۹ آذرخاتون آذر+ خاتون، بانوی آتش
۶۰ آذردخت دختر آتش
۶۱ آذرک شراره آتش، اخگر، نام دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی
۶۲ آذرگل گلی سرخ رنگ شبیه شقایق
۶۳ آذرگون گلی است از دسته شقایق ها که رنگش زرد است و میانش مشکی است ، به رنگ آتش
۶۴ آذرماه دختری که مانند ماه زیباست و مانند آتش درخشنده
۶۵ آذرمه رئیس و بزرگ آتش ها (آتشکده ها)
۶۶ آذرمینا لعلگون، سرخ رنگ
۶۷ آذرهمایون نام زنی از نسل سام و نریمان که در آتشکده سفاهان خدمت می کرد. گویند زمانی که اسکندر خواست این
آتشکده را خراب کند او خود را به شکل ماری مهیب درآورده و در مقابلش ایستاد.
۶۸ آذریاس صمغ سداب کوهی
۶۹ آذریون به رنگ آتش، معرب آذرگون، گل آفتابگردان
۷۰ آذین دخت دختری که وجودش موجب آرایش و ارج بستگانش است.
۷۱ آذین گل زینت گل، زیورگل، کنایه از زیبایی بسیار زیاد
۷۲ آرا مخفف آراینده، آرایشگر، زیور زینت
۷۳ آراسته آن که دارای صفات خوب اخلاقی است، آنچه آرایش شده و زینت و زیور داده شده است.
۷۴ آراگل آراینده گلها، زیبا کننده گلها
۷۵ آرامدخت دختر آرام دختر ساکت دختر با وقار
۷۶ آرایه آرایش، زیبایی
۷۷ آرتا دخت دختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس، نام بانویی اقتصاد دان که در زمان اشکانیان به سِمت خزانه داری یکی از شهریاران اشکانی منسوب شد.
۷۹ آرتیستون نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی
۸۰ آرزو میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر سلم پسر فریدون پادشاه پیشدادی
۸۱ آرشیدا بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان ، مرکب از آر + شید + الف تانیس، آر به دومعنی به
کار می رود اول:مخفف آریایی و دیگری :مرخم آرا به معنای آراینده
۸۲ آرشین آرشین نام یکی از زنان دوره هخامنشی می باشد که به کاردانی مشهور بوده و هم به معنای دوست داشتنی نیز می باشد.
۸۳ آرمانا امیدوار آرزومند ، مرکب از آرمان + الف فاعلی
۸۴ آرمتی فروتنی، پاکی، فرشته محبت، فرشته نگهبان زمین
۸۵ آرمیس هرمس ، از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا
۸۶ آرمین دخت دختر آرمین
۸۷ آرمینا دختر همیشه پیروز، بانوی مقتدر ، الهه زیبایی
۸۸ آرنوشا منسوب به آرنوش، آریایی جاویدان، ایرانی جاوید، مرکب از آر به معنای آریایی بعلاوه نوش به معنای جاویدان
۸۹ آرنیکا آریایی نیک خو
۹۰ آروشا درخشان، نورانی، باهوش، نام دختر داریوش سوم
۹۱ آرویشه نام روستایی در نزدیکی بیرجند
۹۲ آریادخت دختر آریایی، دختر ایرانی
۹۳ آریانا نامی که جغرافی دانان یونانی به قسمتی از ایران یعنی سرزمین آریایی ها داده بودند.
۹۴ آریاناز موجب فخر و مباهات قوم آریایی
۹۵ آریانوش شادکننده و خوشحال کننده آریاییان
۹۶ آریژه نام شهری در زمان اسکندر
۹۷ آریسا اریسا، ایرسا، رنگین کمان، همچنین به ریشه بوته سوسن کبود هم آریسا گویند.
۹۸ آریسا مرکب از آری به معنای آریایی بعلاوه پسوند مشابهت ، دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب است.
۹۹ آریسان مرکب از آری به معنای آریایی بعلاوه پسوند مشابهت ، دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب است.
۱۰۰ آریستا زیبا و خوشکل مانند عروس، مرکب از آریس به معنای عروس (در گویش مردم خوانسار) و تا پسوند مشابهت
۱۰۲ آریشیدا آرشیدا ، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان ، مرکب از آری مخفف آریایی + شیدبه معنای نور و روشنایی + الف تانیس
۱۰۳ آرین دخت دختر آریایی ، دختر ایرانی
۱۰۴ آزاددخت دختر آزاده ، نام همسر شاپور اول پادشاه ساسانی
۱۰۵ آزاده عاری از صفات ناپسند اخلاقی، رها و وارسته، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام همسر رومی بهرام گور پادشاه ساسانی
۱۰۶ آزاده خوی دارای خلق وخوی آزاد،ساده،بی تکلف،از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی
۱۰۷ آزرم شرم وحیا، ملایمت، مهربانی،از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
۱۰۸ آزرم خاتون آزرم + خاتون، بانوی با حیا
۱۰۹ آزرمدخت دختر با حیا
۱۱۰ آزرمی دخت دختر پرویزبن هرمزبن انوشیروان معروف به عادله که ۴ ماه زمام حکومت را در اختیار داشت، دختر باحیا
۱۱۱ آزرمیدخت آذرم + ی نسبت + دخت، دختر با حیا دختر سنگین و با وجاهت،نام دختر پرویز نوه انوشیروان که ۴ ماه بر ایران فرمانروایی کرد.
۱۱۲ آزیتا
۱۱۳ آسا زیور مایه زیبایی و آرایش، وقار و ثبات و تمکین و آسودگی
۱۱۴ آسادخت دختر زیبا، دختر با وقار، دختر آرام
۱۱۵ آسمان فضای بالای سر ما که آبی رنگ به نظر می رسد، نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام کوهی در نزدیکی بندر نخیلو در ساحل خلیج فارس
۱۱۶ آسمان هور خورشید آسمان، کنایه از فردی که زیباییش نظیر ندارد.
۱۱۷ آسودا راحت و آرام، آسوده
۱۱۸ آسوده راحت و آرام
۱۱۹ آشتی دوستی و پیوند دوباره بعد از رنجش و آزردگی، سازش و صلح
۱۲۰ آشنا کسی که می شناسیمش، آن که یا آنچه به ذهن و خاطر می آوریم، آگاه به چیزی یا امری، عاشق، دلداده
۱۲۱ آصفه مونث آصف، مشاور خردمند،بانوی مدبر
۱۲۲ آطوسا آتوسا،نام دختر کورش کبیر، نام همسر داریوش هخامنشی ، این نام در تورات به عنوان “واستی” آمده است.
۱۲۳ آفتاب مرکب از آف (مهر،خور) + تاب (فروغ، نور)، نوری که از خورشید به زمین می تابد،کنایه از زیبایی و خیره کنندهگی
۱۲۴ آفتاب دخت دختر آفتاب، دختر خورشید،کنایه از زیبایی و خیره کنندگی
۱۲۵ آفرین هنگام تحسین و تشویق به کار می رود، مرحبا، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام
جدید می سازد مانند ماه آفرین، آفرین دخت
۱۲۶ آفرین دخت مرکب از آفرین (واژه تحسین) + دخت (دختر)، دختر تحسین برانگیز،دختری که تمام خوبی ها را دارد.
۱۲۷ آفرین گل مرکب از آفرین (واژه تحسین) + گل،گل تحسین برانگیز کنایه از دختر بسیار زیبا
۱۲۸ آفرین ماه مرکب از آفرین (واژه تحسین) + ماه (قمر)، ماه تحسین برانگیز کنایه از دختری که زیباییش مانند ماه است.
۱۲۹ آفرین مهر مرکب از آفرین (واژه تحسین) + مهر (محبت یا خورشید)، کسی که از زیبایی مانند خورشید است یا بسیار با
محبت
۱۳۰ آفرین ناز مرکب از آفرین (وازه تحسین) + ناز (کرشمه، غمزه)، دختری که بسیار ناز داردکنایه از دختر زیبا و طناز
۱۳۱ آفرین نوش شنونده آفرین،کسی که تحسین همه را بر می انگیزاند
۱۳۲ آفسانه افسانه،داستان،خیال،مشهور، کسی که بحدی زیبا ست که خیالی به نظر می آید.
۱۳۳ آفشید خورشید، روشنایی آفتاب
۱۳۴ آگاه دخت دختر آگاه، دختر مطلع، بانوی باخبر
۱۳۵ آلا پروا، احتیاط
۱۳۶ آلاگل آلا (ترکی) + گل (فارسی) ، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که در این اواخر نابود شده.
۱۳۷ آلاله شقایق، گلی به رنگ زرد سفید یا قرمز که انواع گوناگون خودرو و زینتی دارد.
۱۳۸ آلاوه آتشدان،شعله آتش،جایی که در آن آتش روشن می کنند.
۱۳۹ آلوگونه نام همسر اردشیر اول پادشاه هخامنشی، کسی که سرخی گونه هایش به آلو می ماند،دختر زیبا و به اصطلاح سرخ
و سفید
۱۴۰ آلیسا ایرسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند.
۱۴۱ آمتیس آمیتیس ،نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی که با بختنصر پادشاه بابل ازدواج کرد.
۱۴۲ آمستریس نام مادر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشی
۱۴۳ آمی تیس دختر هوخشتر پادشاه ماد که پس از صلح بین مادها و مصر به درخواست پدرش به عقد بخت النصر پادشاه مصر
درآمد.در متون تاریخی آمده است که بخت النصر بغهای معلق مصر را برای آمیتیس ساخته است.
۱۴۴ آمیتیدا نام دختر آستیاک، همسر کوروش پادشاه هخامنشی
۱۴۵ آمیتیس نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی
۱۴۶ آن سبب علت دلیل، قصد عزم عقیده
۱۴۷ آناشید مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه فارسی شید به معنای خورشید . دختر زیباروی مادر ، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر
۱۴۸ آناهیتا ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است
۱۴۹ آناهید آناهیتا،ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
۱۵۰ آنوشا کیش و مذهب، دین و آیین
۱۵۱ آنیتا آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
۱۵۲ آوا صدایی که به آواز خوانده می شود یا از آلات موسیقی به گوش می رسد.
۱۵۳ آوادخت مرکب از آوا (آواز) + دخت (دختر)، دختر آوازه خوان ، بانوی خوش صدا
۱۵۴ آوادیس مرکب از آوا (آواز) + دیس (مانند)، کنایه از کسی که دلنشین است یا صدای دلنشینی دارد.
۱۵۵ آوانوش ترکیب آوا + نوش. نوش معنی شنونده، شیرین و جاودان (جاوید) دارد. آوانوش به معنی شنونده آوا و هم چنین آوای شیرین و آوای جاودان است.
۱۵۶ آوشن آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
۱۵۷ آون آونگ، نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته
۱۵۸ آونگ نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته
۱۵۹ آویده مشتاق، خواهان
۱۶۰ آویز گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، هر چیز کوچک و قیمتی که به عنوان گردنبند، گوشواره، دستبند می آویزند.
۱۶۱ آویژه معشوق، دلبر، خاص، خالص
۱۶۲ آویسا پاک و تمیز مانند آب
۱۶۳ آویشن گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
۱۶۴ آویشه آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
۱۶۵ آهار گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر و پُرپَر دارد.
۱۶۶ آهنگ قطعه موسیقی، اراده، قصد
۱۶۷ آهو جانور معروف که نام دیگر آن غزال است، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار معروف است.
۱۶۸ آهید در گویش فارس آهوی صحرایی
۱۶۹ آی پری آی (ترکی = ماه) + پری (فارسی) ماه پری
۱۷۰ آی سا آیسا، آی (ترکی) + سا (فارسی) زیبا، مانند ماه، دختری که چون ماه زیباست.
۱۷۱ آی گل آی (ترکی) + گل ( فارسی) گلی چون ماه
۱۷۲ آی گین آی(ترکی) + گین . ماننده ماه، زیبارو، دارنده روی چون ماه ، مرکب از آی به معنای ماه و گین پسوند شباهت
۱۷۳ آی نشان آی(ترکی) + نشان ( فارسی) دارای نشان ماه
۱۷۴ آیتا مرکب از آی ترکی به معنی ماه و پسوند شباهت فارسی، دختر زیبا رو، مانند ماه، دختری که مانند ماه درخشان و زیباست.
۱۷۵ آیتن آی (ترکی) + تن ( فارسی) مهوش، مه پیکر
۱۷۶ آیسا آی (ترکی) + سا (فارسی) زیبا، مانند ماه
۱۷۷ آیسان آی (ترکی) + سان ( فارسی) زیبا، مانند ماه
۱۷۸ آیگل آی (ترکی) + درخشان مانند ماه و زیبا مانند گل
۱۷۹ آیما آی (ترکی) + گل ماه من، مجازا عزیز من، زیبا رو بانوی زیبا دختر خوش چهره
۱۸۰ آیناز آی (ترکی) + ناز (فارسی) موجب فخر و مباهات ماه
۱۸۱ آیید شراره، آتش، اخگر، کنایه از شخص پر جنب و جوش
۱۸۲ آییژ شراره، شراره آتش
۱۸۳ آیین راه و روش، دین و عقیده

اسم دختر شروع با “الف”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ ابناس اسم خواهر حضرت یعقوب (ع) و عمه حضرت یوسف (ع) و همچنین نام قریه ای در مصر است.
۲ اختر گلی است که به شکل خوشه روی گیاه می شکفد و رنگ های سرخ، صورتی، نارنجی و زرد دارد، هم چنین به معنای ستاره، طالع، بخت، اقبال
۳ اخگر پاره آتش
۴ ادلیا شکر و سپاس خدا، تشکر از خدا
۶ اردیبهشت نام ماه دوم از سال شمسی، اسم فرشته ای که نماینده پاکی است و وظیفه نگهبانی آتش با اوست، نام روز
سوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
۷ ارزنده محترم، دارای احترام
۸ ارزینه ارزنده، گرانبها
۹ ارسا ارس
۱۰ ارسان نام همسر نرسی پادشاه ساسانی
۱۱ ارشا از نام های ایران باستان
۱۲ ارشامه آرشامه
۱۳ ارشیدا آرشیدا، بانوی درخشان و آراسته آریایی، مرکب از آر + شید + الف تانیث، آر به دو معنی به کار می
رود: اول: مخفف آریایی و دیگری: مرخم آرا به معنای آراینده
۱۴ ارشین با فتح (الف) و کسر (ر)، نام یکی از شاهدختهای هخامنشی، مرکب از ارش به معنای عاقل و زیرک + ین
پسوندتفضیلی، به معنی عاقلترین هوشمند ترین
۱۵ ارغوان گلی قرمزرنگ
۱۶ ارکیده گلی با رنگهای درخشان که یک گل برگ آن از دو گل برگ دیگرش بزرگتر است.
۱۷ ارم نام دختر گودرز و همسر رستم پهلوان شاهنامه
۱۸ ارناز از نامهای باستانی
۱۹ اروشه اروشا، به فتح الف، روشن، سفید، دختری با روی سپید
۲۰ اریکا نام روستایی در استان مازندران
۲۱ ارینا آرینا، آریایی نژاد ، از نسل آریایی
۲۲ اسپانتا سپنتا، مقدس و قابل ستایش
۲۳ اسپنتا سپنتا ، پاک و مقدس
۲۴ اسپنوی از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر تژاو تورانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
۲۵ استاتیرا همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
۲۶ اسرا در گویش سمنان اشک
۲۷ اسفند دخت مرکب از اسفند (نام ماه دوازدهم از سال شمسی) + دخت (دختر)
۲۸ اشک آبی که از چشم می‌ریزد.
۲۹ اشلی نام کوهی در مازندران
۳۰ افرا درختی که برگهای پنجه ای و میوه بالدار دارد.
۳۱ افروز ریشه افرختن
۳۲ افروغ تابش، روشنی، شعاع آفتاب تابش ماه، نام یکی از شارحان اوستا که در اواخر عهد ساسانیان می زیسته است.
۳۳ افرینا نام دختر سیامک پیشدادی
۳۴ افسانه داستانی که بر اساس تخیل ساخته شده، زیبا
۳۵ افسر کلاه پادشاهی، تاج
۳۶ افسرخاتون افسر (فارسی) + خاتون (فارسی)، تاج بانو، سر‌آمد همه زنان
۳۷ افسردخت افسر (تاج) + دخت (دختر) سرآمد همه دختران
۳۸ افسون سحرانگیزی، جاذبه
۳۹ افشان آشفته و پریشان (در مورد زلف به کار می‌رود)، ریشه افشاندن
۴۰ افشید روشنایی خورشید
۴۱ السا اسم السا یک اسم بین المللی بوده و در زبان های مختلف معنی های زیبایی دارد. مثلا السا در زبان آلمانی به معنی دختر نجیب و پاکدامن، السا در زبان عبری و یونانی به معنای قسم خدا، در زبان انگلیسی: قو، دختری که مانند قو خرامان راه می رود و بخشنده و سخاوتمند است، السا در زبان اسپانیایی و سوئدی و امریکایی به معنی حقیقت است. در برخی منابع آمده است اسم السا ترکیب دو نام دختر الیزابت و آلیس است. در زبان فارسی اسم السا به معنای نان خواه، دانه ای خوشبو است که بر روی خمیر نان می پاشند و شفای نیش عقرب است.
۴۲ الماس خاتون الماس (یونانی) + خاتون (فارسی) بانوی مانند الماس
۴۳ المیرا ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا فدایی ایل
۴۴ الناز ال (ترکی) + ناز (فارسی)، ایل ناز موجب نازش ایل
۴۵ الوا ستاره
۴۶ الیسا دیدو، دختر شاه صدر و بنیانگذار افسانه ای کارتاژ، کارتاژ از سرزمینهای شمالی آفریقاست که مهاجرانی از فنیقیه بنا نهادند.
۴۷ الیکا نام روستایی در مازندران
۴۸ الیکا تغییر یافته الی کاک یا الیکک، آلبالوی جنگلی که در جنگلهای مازندران و حاشیه دریای خزر یافت می شود.
۴۹ الیما سرزمین کوهستانی و بر گرفته از نام ایلام و قوم ایلامیان است که احتمالا کهن ترین نژاد سرزمین بختیاری ها بوده است.
۵۰ الینا نام روستایی در نزدیکی رودیار
۵۱ امیتیس آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی
۵۲ امیده امید
۵۳
۵۴ انارگل گل انار
۵۵ اندیشه آنچه حاصل اندیشیدن است، فکر
۵۶ انگیزه آنچه یا آن که کسی را وادار به کار کند، محرک، باعث
۵۷ انوشا شادی و خوشحالی و شادمانی، همچنینن ماندنی و جاودانه، صورتی از نغوشا، پیرو مانی
۵۸ انوشک نام زنی در زمان ساسانیان
۵۹ انوشکزاد انوش زاد
۶۰ انوشه جاودان، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزاده ای ساسانی در تیسفون و نام دختر نرسی،
نام بانوی ایرانی، اولین کسی که به عنوان گردشگر ۱۰ روز در فضا بود.
۶۱ انوشه دخت دختر جاویدان، دختر شادمان
۶۲ انوشه روان انوشیروان،دارای روان جاوید ، نام یکی از پادشاهان نامدار ساسانی ملقب به دادگر، پیامبر (ص) در زمان این پادشاه متولد شد.
۶۳ انیتا آنیتا، آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
۶۴ اوران در گویش سیستان
۶۵ اویسا آویسا، پاک و تمیز مانند آب
۶۶ ایران دخت دختر ایران، نام همسر فریدون پادشاه پیشدادی
۶۷ ایران ناز موجب فخر و مباهات ایران
۶۸ ایرانا مرکب از ایران + الف اطلاق
۶۹ ایرانشید خورشید ایران
۷۰ ایرانمهر خورشید ایران
۷۱ ایرانه منسوب به ایران
۷۲ ایرسا آلیسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند.
۷۳ ایرن نام ملکه روم شرقی
۷۴ ایزدچهر دارای چهره ای چون فرشتگان
۷۵ ایل ناز ایل (ترکی) +ناز(فارسی)، مایه ناز ایل، الناز
۷۶ ایلیکا الیکا ، هل ، گیاهی از تیره زنجبیلیان
۷۷ ایواز آراسته و پیراسته

اسم دختر شروع با “ب”

ردیف اسم فارسی معنای نام
۱ بادام نام میوه ای مقوی کوچک و کشیده با دو پوسته که یکی نرم و سبز بوده و دیگری سخت و چوبی است و جزو آجیل های محبوب.
۲ بادامک بادام کوچک، نوعی درخت بادام
۳ بارلی بار (فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند
۴ بارنک نام درختی می باشد.
۵ بافرین بآفرین: لایق تحسین و تشویق، درخور آفرین
۶ بالنده آن که یا آنچه در حال رشد یا ترقی و پیشرفت است.
۷ بالیده رشد و نمو کرده
۸ بامک بامداد، صبح
۹ بامی درخشان، لقب شهر بلخ
۱۰ بامین نام روستایی در نزدیکی هرات
۱۱ بانو عنوانی احترام آمیز برای زنان، بصورت پسوند همراه با بعضی نام ها می آید و نام جدید می سازد، به معنی ملکه، خانم، مانند ماه بانو، گل بانو
۱۲ بانوگشسب از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر رستم پهلوان شاهنامه و همسر گیو و مادر بیژن اسم دختر
۱۳ باور مجموعه اعتقاد هایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی که باعث اعتقاد یا یقین انسان می شود.
۱۴ بخت آفرید آفریده بخت و اقبال
۱۵ بدن گل آن که بدنی لطیف و زیبا
۱۶ برزآفرید آفریده با شکوه، نام مادر فرود
۱۷ برزین (فارسی، کردی) باشکوه، نام یکی از سرداران کیکاوس شاه ماد، نام کوهی در کردستان بین مهاباد و سردشت (نگارش کردی: بهرزین)
۱۸ برشید بر (میوه) + شید ( خورشید)
۱۹ برفی سفید و زیبا مانند برف
۲۰ برفین سفید و زیبا مانند برف
۲۱ برگ به ضم ب، ابرو
۲۲ برهون هاله، خرمن ماه
۲۳ بلقیا بلقیس
۲۴ بلقیس ملکه شهر سبا که معاصر سلیمان بود و به دیدن او رفت.
۲۵ بلوط گیاهی درختی و جنگلی که میوه آن خوراکی است.
۲۶ بمانی نامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند.
۲۷ بنفشه گلی که در فصل بهار می روید و دارای رنگهای گوناگون است.
۲۸ بنیتا دختر بی همتای من
۲۹ بوران دخت پوران دخت
۳۰ بوژنه شکوفه، غنچه
۳۱ بوستان بستان، باغ
۳۲ بویه آرزو
۳۳ به آفرید به (بهتر، خوبتر) + آفرید (آفریده)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر گشتاسپ پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار
۳۴ به آفرین به (بهتر یا خوبتر) + آفرین (واژه تحسین)
۳۵ به آیین دارای آیین بهتر
۳۶ به خاتون به (فارسی) + خاتون (سغدی) بهترین بانو
۳۷ به گل مرکب از به (زیباتر) + گل
۳۸ بهار (فارسی، کردی) نام اولین فصل سال، پس از زمستان و پیش از تابستان ، شکوفه درختان خانواده مرکبات ، کنایه از لطافت و زیبایی ، نام شهری در کردستان، لقب شاعر و نویسنده ‏و محقق کرد “ملک الشعرای بهار” (نگارش کردی : بههار) persian female names
۳۹ بهارآفرین آفریننده بهار
۴۰ بهارا بهار
۴۱ بهاران هنگام بهار، موسم بهار
۴۲ بهاردخت دختر بهار
۴۳ بهاررخ آن که چهره ای زیبا و شاداب چون بهار دارد.
۴۴ بهارک مثل بهار، مانند بهار
۴۵ بهارگل گلی که در بهار می روید
۴۶ بهارناز موجب فخر و نازش بهار
۴۷ بهاره منسوب به بهار، بهاری، متولد شده در بهار
۴۸ بهارین منسوب به بهار، بهاری
۴۹ بهامین به ضم ب، فصل بهار، بهار
۵۰ بهانه دلیل، علت
۵۱ بهاور گرانبها، پر ارزش، مرکب از بها (ارزش) + پسوند دارندگی
۵۲ بهتا مرکب از به (بهتر، خوبتر) + تا (یار، همتا)
۵۳ بهدخت مرکب از به (بهتر، خوبتر) + دخت (دختر)
۵۴ بهدیس مانند به (به میوه ای خوش عطر و بو)
۵۵ بهرامه ابریشم، بیدمشک
۵۶ بهرانه مرکب از بهر (فایده، سود) + انه (پسوند نسبت)
۵۷ بهرخ کسیکه چهره ای خوب و زیبا دارد.
۵۸ بهرو دختر زیبا، خوبرو، نیک منظر، خوش چهره
۵۹ بهروزه خوشبخت، سعادتمند، نام همسر شاه اسماعیل صفوی
۶۰ بهسا بانوی خوش چهره، دختر زیبا رو
۶۱ بهشت (فارسی، کردی) فردوس، جنت (نگارش کردی : بهههشت)
۶۲ بهشته بهشت نام فارسی
۶۳ بهشید مرکب از به (بهتر،خوبتر) + شید (روشنایی یا خورشید)
۶۴ بهکامه مرکب از به (بهتر، خوبتر) + کامه (آرزو)
۶۵ بهمن دخت دختری که در بهمن به دنطا آمده، دختر بهمن
۶۶ بهناز مرکب از به (زیباتر، خوبتر) + ناز (کرشمه، غمزه)
۶۷ بهنواز مهربان ترین فرد، دختر مهربان، مرکب از به و نواز که به ترتیب به معنای بهترین و اسم فاعلی مرخم نوازنده به معنای نوازش کننده و مهربان است.
۶۸ بهنوش مرکب از به (بهتر یا خوب) + نوش (عسل)
۶۹ بهی به (میوه)
۷۰ بهین مرکب از بهین (بهترین) + آفرین (آفریننده)
۷۱ بهین بانو مرکب از بهین (بهترین) + بانو
۷۲ بهین دخت مرکب از بهین (بهترین) + دخت (دختر)
۷۳ بهینه بهترین، خوبترین
۷۴ بی بی گل بی بی (ترکی) + گل (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده
۷۵ بی بی ماه بی بی (ترکی) + ماه (فارسی)
۷۶ بی بی ناز بی بی (ترکی) + ناز (فارسی)
۷۷ بیتا بی همتا، بی نظیر
۷۸ بیدخت نام ستاره زهره
۷۹ بیدگل شهرستان آران و بیدگل در شمال استان اصفهان واقع شده است و با ۶۰۵۱ کیلومتر مربع وسعت، از شمال به دریاچه نمک و استان‌های سمنان و قم، از غرب به شهرستان کاشان، از جنوب به نطنز و از شرق به اردستان محدود و از طریق دو جاده اصلی به کاشان و شبکه راه‌های اصلی کشور مرتبط می‌شود. مرکز این شهرستان شهر آران و بیدگل است؛ هم چنین بیدگل نام دهی است از دهستان ابرج که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع شده است. برخی بیدگل را ترکیب بید + گل می دانند و آن را گل درخت بید (بید مجنون) می دانند.
۸۰ بیژه ویژه، خالص

اسم دختر شروع با “پ”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ پاپوک نعنای دشتی با گل آذینی مثل سنبل
۲ پادمیرا جاویدان، نگهبان مهر و محبت، نگهدارنده عشق
۳ پادنا اسم یکی از بخش های تابعه شهرستان سمیرم، منطقه ای در شمال کوه دنا و نیز نام نیز رودخانه ای در همین منطقه که گوارایی آب آن معروف می باشد.
۴ پادینا در گویش همدانی به گل پونه یا پودینه گفته می شود.
۵ پارامیدا پارامیس، نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی، پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پرومیثه یا پرومیزد و به معنی بانوی دانا و دانشمند و نیز بانوی پرمهر است.
۶ پاردیس پردیس: بهشت
۷ پارمیدا = پارامیدا، پارامیس، پرمیس = بانوی دانشمند یا بانوی پرمهر
۸ پارمیس پرمیس، نام دختر بردیا و نوه کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی، پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پرومیثه یا پرومیزد و به معنی بانوی دانشمند یا بانوی پرمهر است.
۹ پارمین نام همسر داریوش پادشاه هخامنشی
۱۰ پارنا نام قله‌ای در نزدیکی پل دختر
۱۱ پاشنگ خوشه ی انگور
۱۲ پاک آفرین آفریننده پاک
۱۳ پاک رخ پاکیزه رو، زیبا رو
۱۴ پاک گوهر پاک گهر
۱۵ پاکدخت دختر پاک و عفیف
۱۶ پاکنوش پاک نوشنده
۱۷ پالیز باغ
۱۸ پامچال گلی زینتی به رنگهای سفید، صورتی، یا نارنجی
۱۹ پانتی نام همسر آریاسب از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
۲۰ پانیا محافظ نگهدارنده
۲۱ پانیذ شکر، فانیذ
۲۲ پانیک کسی که قدمش نیک است، خوش قدم
۲۳ پایون پیرایه، زیور، آرایش
۲۴ پاییز هنگام پاییز، برگ ریزان، مجازا دختر زیبا رو
۲۵ پاییزان هنگام پاییز
۲۶ پدیده آنچه اتفاق می افتد یا وجود دارد و می توان آن را تجربه کرد، شخص یا حادثه چشمگیر
۲۷ پرارین خوب و نیکو
۲۸ پرارین دخت دختر نیکو و خوب
۲۹ پربها با ارزش، قیمتی، ارزشمند
۳۰ پرتو درخشش، تلألو
۳۱ پرخیده از لغات اساطیری است.
۳۲ پردخت یا مخفف پریدخت
۳۳ پردیز پردیس
۳۴ پردیس فردوس، باغ، بستان
۳۵ پرزاد پر + زاد (زاده)، مخفف پری زاده
۳۶ پرسا نرم و لطیف مانند پر
۳۷ پرستش نیایش، عبادت
۳۸ پرستک پرستو
۳۹ پرستو پرنده ای سیاه و سفید با بال های باریک که مهاجر است.
۴۰ پرستوک پرستو نام اصیل پارسی
۴۱ پرسون برهون هاله، خرمن ماه
۴۲ پرسیا پرشیا
۴۳ پرشاد نام خواهر داریوش دوم پادشاه هخامنشی
۴۴ پرک ستاره سهیل، تاج
۴۵ پرگام نام امپراطوری ای در زمان سلوکیان
۴۶ پرگان
۴۷ پرگشا پرگشاینده، پرواز کننده
۴۸ پرگل (به فتح پ) هر یک از گلبرگهای گل
۴۹ پرگل (به ضم پ) دارای گلهای زیاد، پر از گل
۵۰ پرگون لطیف چون پر
۵۱ پرمون زینت و آرایش
۵۲ پرمیس پارمیس، نام دختر بردیا ونوه کوروش کبیر، پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پرومیثه یا پرومیزد و به معنی بانوی دانا دانشمند یا بانوی پرمهر است.
۵۳ پرن پروین
۵۴ پرنا پرنیان
۵۵ پرناز مرکب از پر + ناز (زیبا، قشنگ)
۵۶ پرناک جوان، برنا
۵۷ پرند پرن، پارچه ابریشمی بدون نقش ونگار، حریر ساده
۵۸ پرندخت دختر لطیف چون پرند (پرند = پارچه از جنس ابریشم)
۵۹ پرنددخت پرندخت
۶۰ پرنددیس پرندیس
۶۱ پرندک پشته، کوه کوچک
۶۲ پرندوش پس پریشب
۶۳ پرندیس نرم و لطیف چون پرند
۶۴ پرندین نرم و لطیف چون پرند
۶۵ پرنسا مانند ستاره پروین، دیبای منقش و لطیف، پرنیان
۶۶ پرنوش به ضم پ، شیرین، زیبا، دوست داشتنی
۶۷ پرنون پرنیان
۶۸ پرنیا فرنیا
۶۹ پرنیان پارچه ی ابریشمی دارای نقش و نگار
۷۰ پرنین مانند پر
۷۱ پرو پروین
۷۲ پروا ملاحظه، فرصت و زمان پرداختن به کاری، فراغت و آسایش، توجه
۷۳ پروانه حشره ای زیبا با بدن کشیده و باریک و بالهای پهن پوشیده از پولکهای رنگارنگ
۷۴ پرور ریشه پروردن، دارای پر
۷۵ پروش لطیف چون پر
۷۶ پروین دسته ای از شش ستاره درخشان در صورت فلکی ثور، ثریا
۷۷ پری در فرهنگ عوام، موجودی بسیار زیبا، نیکوکار و نامرئی که گاه خود را نشان می دهد و با جمالش انسان را فریفته خود می کند.
۷۸ پری پیکر آنکه اندامی زیبا چون پری دارد
۷۹ پری تاج پری (موجود افسانه ای بسیار زیبا) + تاج، سرآمد پریان
۸۰ پری جان مرکب از پری + جان (اژه محبت آمیز در خطاب به اشخاص، به معنی عزیز)
۸۱ پری دخت دختر پری، نام دختر پادشاه چین که سام پسر نریمان عاشق او شد و زال پدر رستم از او زاده شده است.
۸۲ پری سیما پری (فارسی) + سیما (عربی) پریچهره، زیبارو
۸۳ پری گل زیبا چون گل و پری
۸۴ پری ویس نام زنی در ویس و رامین
۸۵ پریا زیبا چون پری
۸۶ پریاس گلبرگ یاس، زیبا و با طراوت، شاداب و جذاب
۸۷ پریان پری ها
۸۸ پریچه پری کوچک
۸۹ پریچهر پریچهره
۹۰ پریچهره آن که چهره ای زیبا چون پری دارد، زیبا رو
۹۱ پریرخ پریچهره، زیبا رو
۹۲ پریرو پری چهره، زیبا رو
۹۳ پریزاد زاده پری، زیبا، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی
۹۴ پریزاده پریزاد
۹۵ پریژه پری کوچک
۹۶ پریسا مانند پری، زیبا چون پری
۹۷ پریسان مانند پری، دختری که مثل پری زیبا است، بانویی زیبا چون پری
۹۸ پریشا پری شاه، شاه پری ها
۹۹ پریفام زیبا چون پری
۱۰۰ پریفر دختر زیبا و با وقار، دختری که مانند پریان زیباست و با شکوه و وقار است، مرکب از پری و فر
۱۰۱ پریماه زیبا چون ماه و پری
۱۰۲ پرین نرم و لطیف چون پر، نام بانوی دانشمند ایرانی، دختر گبادشاه که یک نسخه از اوستا را به زبان پهلوی برای دستوران و موبدان هندی رونویسی کرد.
۱۰۳ پریناز دارای ناز و کرشمه ای چون پری
۱۰۴ پرینام دارای نامی زیبا
۱۰۵ پرینوش دارای نامی زیبا
۱۰۶ پریوش زیبا چون پری
۱۰۷ پسته میوه ای کوچک و بیضوی که مغز آن خوراکی است، در شعر استعاره از دهان معشوق
۱۰۸ پگاه سپیده دم، صبح زود
۱۰۹ پوپک پرنده ای که تاجی از پر بر سر دارد، هدهد
۱۱۰ پوپه پوپک
۱۱۲ پوران یادگار، جانشین
۱۱۳ پوران دخت از شخصیت های شاهنامه، نام ملکه ایران در دوران ساسانی و دختر خسرو پرویز پادشاه ساسانی
۱۱۴ پولک دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار می رود ، فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است.
۱۱۵ پونا در گویش سمنان پونه
۱۱۶ پونه گیاهی معطر از خانواده نعناع
۱۱۷ پیچک گیاهی زینتی که ساقه ای بالا رونده دارد.
۱۱۸ پیدرا رودی در امریکا
۱۱۹ پیروزدخت مرکب از پیروز (فاتح یا فرخنده یا خوشحال) + دخت (دختر)، نام دختر فیروز پسر قباد پادشاه ساسانی
۱۲۰ پیمانه جام شراب
۱۲۱ پیوند پیوسته بودن دو یا چند کس یا چیز به هم

اسم دختر شروع با “ت”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ تابان چهر کسی که چهره ای درخشان دارد.
۲ تابان دخت مرکب از تابان (درخشان) + دخت (دختر) = دختر درخشان
۳ تابان رخ = تابان چهر، آنکه صورتی روشن و درخشنده دارد.
۴ تابان گل مرکب از تابان (درخشان) + گل = گل درخشان
۵ تابان مهر خورشید تابان، خورشید درخشان
۶ تابناک جذاب‎، درخشنده و روشن
۷ تاتیانا تاتینا، اسم پرنده ای شکاری است.
۸ تاتینا = تاتیانی: پرنده ای شکاری
۹ تاج آفرین آفریننده تاج، به وجود آورنده تاج
۱۰ تاج بانو ملکه، شاهزاده خانم
۱۱ تاج بی بی ملکه، شاهزاده خانم
۱۲ تاج خاتون ملکه، شاهزاده خانم
۱۳ تاج دخت تاج (کلاه پادشاهی، افسر) + دخت (دختر): شاهزاده، دختر پادشاه
۱۴ تاج گل آن که چون تاجی در رأس گل ها است، دختر زیباروی
۱۵ تاج ماه آن که چون تاجی بر سر ماه است، بسیار زیبا
۱۶ تاج مهر آن که چون تاجی بر سر خورشید است، یا دسته گلی به شکل تاج، دختر بسیار زیبا
۱۷ تارا ستاره
۱۸ تارادخت مرکب از تارا (ستاره) + دخت (دختر)
۱۹ تارادیس مانند ستاره
۲۰ تافته نوعی پارچه ابریشمی
۲۱ تاک آفرین مرکب از تاک (درخت انگور) + آفرین (آفریننده)
۲۲ تاکدخت مرکب از تاک (درخت انگور) + دخت (دختر)
۲۳ تتسگل نام میوه ای در استان خراسان، نام دختر اخوان ثالث شاعر نامدار معاصر
۲۴ تذرو قرقاول
۲۵ ترانه سخن معمولاً موزون که با موسیقی خوانده می شود، آواز، کلامی که روی موسیقی گفته می شود.
۲۶ ترگل گل تازه و شاداب
۲۷ ترمه نوعی پارچه با نقشهای بته جقه یا اسلیمی
۲۸ ترنج میوه ای از خانواده مرکبات که از مرکبات دیگر درشت تر است.
۲۹ ترنیان سبدی که از شاخه های بید می بافند
۳۰ تروند میوه تازه رسیده، نوبر
۳۱ تک بانو بانوی یگانه
۳۲ تلکا در گویش مازندران گلابی وحشی جنگلی
۳۳ تناز نام مادر لهراسب پادشاه کیانی و دختر آرش
۳۴ تندیس مجسمه
۳۵ تنی در گویش مازندران شکوفه
۳۶ تنی نار در گویش مازندران شکوفه انار
۳۷ توراندخت مرکب از توران (نام سرزمینی) + دخت (دختر)
۳۸ توری گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد.
۳۹ توسا توسکا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می روید.
۴۰ توسکا توسا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می روید.
۴۱ توکا پرنده ای از خانواده گنجشک با منقاری باریک وتنی رنگارنگ
۴۲ تهمینه نیرومند، دلیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر شاه سمنگان همسر رستم پهلوان شاهنامه و مادر سهراب
۴۳ تی تی سا (نام گیلکی) تیتی (شکوفه) + سا (مانند) = مانند شکوفه، کنایه از زیبایی و طراوت
۴۴ تی تی گل (اسم گیلکی) مرکب از تی تی (شکوفه) + گل
۴۵ تی تی نار (گیلکی) شکوفه انار
۴۶ تیارا (اسم لری) تیه (در گویش لری به معنای چشم) + آرا (آراینده) چشم آرا، زیبا
۴۷ تیبا عشوه ، فریب ، بازیگوشی
۴۸ تیدآ تیدا، دختر خورشید، زاییده خورشید، مرکب از تی به معنای خورشید و دا به معنای زاییده، به معنای دختر زیبارو نیز هست.
۴۹ تیراژه رنگین کمان، قوس قزح
۵۰ تیسا در گویش مازندران به معنای خالص
۵۱ تیساگل در گویش مازندران مرکب از تیسا (خالص) + گل
۵۲ تیساناز در گویش مازندران مرکب از تیسا (خالص) + ناز (زیبا): دختر پاک و زیبا
۵۳ تیناب آنچه در خواب دیده می شود، رؤیا
۵۴ تیهو پرنده ای شبیه کبک اما کوچکتر از آن

اسم دختر شروع با “ث”

ردیف اسم ایرانی ریشه نام معنی اسم
۱ ثریا عربی پروین (نام ستاره ای در منظومه شمسی)
۲ ثمر عربی = ثمره، نتیجه
۳ ثمره عربی میوه، نتیجه، حاصل، محصول
۴ ثمین عربی گران بها، ارزشمند، قیمتی
۵ ثمینا فارسی، عربی ثمین (عربی) + ا (فارسی) گرانبها، قیمتی، با ارزش
۶ ثنا نام عربی سپاس، ستایش، شکر، دعا
۷ ثمینه عربی گران بها، قیمتی

اسم دختر شروع با “ج”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ جاسمین = یاسمین (یاسمن)؛ گلی زینتی با گل های درشت و معطر با رنگ های سفید، زرد و قرمز
۲ جان نواز آرامش دهنده جان، نوازش کننده جان، محبوب نام فارسی
۳ جان‌آرام آرام کننده جان، باعث آرامش، آرامش بخش روان
۴ جانا جان + ا = ای جان، ای عزیز
۵ جانان محبوب، معشوق
۶ جانانه محبوب، معشوق، نزدیکتر از جان
۷ جانبانو بانویی که همانند جان عزیز است.
۸ جاندخت دختری که چون جان عزیز است.
۹ جریره از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر پیران ویسه، همسر سیاوش و مادر فرود
۱۰ جمدخت جم (پادشاه بزرگ) + دخت (دختر) = شاهزاده
۱۱ جوانه اندام نورس، فشرده، و قابل رشدی در گیاه که در انتهای شاخه، کنار دمبرگ وجود دارد، جوان
۱۲ جوهر گوهر اسم دختر
۱۳ جهان آذر مرکب از جهان (عالم، گیتی) + آذر (آتش)
۱۴ جهان آسا موجب آسایش و آرامش مردم جهان
۱۵ جهان آوا مرکب از جهان (عالم، گیتی) + آوا (صدا، بانگ)
۱۶ جهان افروز روشن کننده جهان، نور دنیا
۱۷ جهان بانو بانوی جهانیان
۱۸ جهان خاتون خاتون جهانیان، بانوی جهانیان، بانوی شاعر ایرانی در قرن هشتم
۱۹ جهان ماه آن که در جهان چون ماه می درخشد، زیبا
۲۰ جهان ناز آن که موجب فخر و مباهات جهان است و دنیا به وجودش می نازد.
۲۱ جهانتاب روشنایی دهنده به جهان، روشن کننده عالم
۲۲ جهاندخت مرکب از جهان (عالم، گیتی) + دخت (دختر)
۲۳ جهانرخ مرکب از جهان (عالم، گیتی) + رخ (چهره، صورت)
۲۴ جیحون نام رودخانه ای است واقع در آسیای میانه.

اسم دختر شروع با “چ”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ چالی پرنده ای بزرگ تر از گنجشک
۲ چامه شعری که با آواز خوانده می شود.
۳ چرمه اسب سفید
۴ چشمه جایی که آب زیرزمینی در آن به طور طبیعی در سطح زمین ظاهر می شود.
۵ چکامه شعر، قصیده
۶ چکاوک پرنده ای خوش آواز و کمی بزرگ تر از گنجشک که تاج بر سر دارد.
۷ چکاوه = چکاوک
۸ چلچله پرستو
۹ چمان کسیکه یا چیزی که با ناز حرکت می کند، خرامان
۱۰ چمانه پیاله شراب
۱۱ چمن گروهی از گیاهان علفی پایا و کوتاه، زمین سبز و خرم
۱۲ چمن آرا زینت دهنده باغ، باغبان، آنچه موجب زیبایی و آراستگی باغ و بوستان است.
۱۳ چمن افروز آن که یا آنچه زینت دهنده چمن است، تاج خروس، نام چند نوع گیاه علفی که گل آذین قرمز رنگ آن ها به شکل تاج خروس است.
۱۴ چمن چهر کسی که چهره ای زیبا چون باغ و بوستان دارد.
۱۵ چهرآرا آراینده چهره
۱۶ چهراب دارای چهره ای روشن و لطیف چون آب
۱۷ چهرافروز مرکب از چهر (صورت) + افروز (افروزنده، روشن کننده)
۱۸ چهرزاد لقب هما، دختر بهمن از شخصیت های شاهنامه فردوسی
۱۹ چهرفروز چهرافروز
۲۰ چهرک نام شخصی در کتیبه کعبه زرتشت که از ولازمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی بوده است.
۲۱ چهرمینو آن که چهره ای زیبا چون بهشت دارد.
۲۲ چهره صورت، سیما
۲۳ چهره گل آن که چهره ای زیبا چون گل دارد.
۲۴ چهل چراغ چلچراغ
۲۵ چیترا نژاد
۲۶ چیستا نام فرشته دانش و معرفت، اسم زیبای فارسی
۲۷ چیلانه درخت عناب

اسم دختر شروع با “ح”

ردیف اسم ایرانی معنی نام
۱ حورآسا حور (عربی) + آسا (فارسی) = کسی که چون حور زیبا است.
۲ حورآفرین حور (عربی) + آفرین (فارسی) : مرکب از حور (زن زیبای بهشتی) + آفرین (آفریننده)
۳ حورا زن زیبای بهشتی
۴ حورجهان حور (عربی) + چهر (فارسی) آن که سیمایی زیبا مثل حور دارد.
۵ حوردیس حور (عربی) + دیس(فارسی) آن که چون حور زیباست.
۶ حوررخ حور (عربی) + رخ (فارسی) کسی که چهره ای زیبا چون حور دارد.
۷ حورزاد حور (عربی) + زاد(فارسی) زاده حور، زیبا
۸ حوروش حور (عربی) + وش (فارسی) آن که چون حور زیباست. نام زیبای دخترانه
۹ حوری حور (عربی) + ی (فارسی)، زن زیبا، زن زیبای بهشتی
۱۰ حوری بانو حور (عربی) + ی (فارسی) + بانو (فارسی) = زن زیبای بهشتی
۱۱ حوری دخت حور (عربی) + ی (فارسی) + دخت (فارسی) مرکب از حوری (زن زیبای بهشتی) + دخت (دختر)
۱۲ حوری رخ حور (عربی) + ی (فارسی) + رخ (فارسی) آن که چهره ای زیبا چون حوری دارد.
۱۳ حوری زاد حور (عربی) + ی(فارسی) + زاد (فارسی) زاده حوری، زیبا
۱۴ حوری لقا حور (عربی) + ی (فارسی) + لقا (عربی)، نام قهرمان کتاب عاشقانه و غنایی حور لقا و حمراه، آنکه چون حوری زیبا می باشد.
۱۵ حوریا حور (عربی) + ی (فارسی) + ا (فارسی) آن که چون حور زیباست.
۱۶ حلیا مرکب از حلی عربی و الف تانیث فارسی، زینت وزیور، پیرایه، خوش آمدن در چشم اسم دختر
۱۷ حسیبا مرکب از حسیب (به معنای پاک نژاد و پاکزاد) و الف نسبت = دختر با اصل و نسب

اسم دختر شروع با “خ”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ خاتون لقب همسر خاقان چین که انوشیروان دختر او را به همسری انتخاب کرد، لقب زنان اشرافی، بصورت پسوند همراه نام ها می آید و اسم جدیدی می سازد مثل: نرگس خاتون
۲ خاتونک خاتون (بانو) + ک، بانوی کوچک، نام روستایی در نزدیکی شیراز
۳ خارا نوعی سنگ آذرین، اسم یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
۴ خارک نوعی خرمای زرد و خشک
۵ خاره خارا
۶ خانم گل خانم (ترکی) + گل (فارسی) زنی که از لطیف و زیبا چون گل است.
۷ خاور مشرق
۸ ختا نام سرزمین چین شمالی که محل زندگی قبایل ترک بوده است.
۹ ختن نام شهری در ترکستان شرقی و گاهی هم به تمام ترکستان چین اطلاق شده است.
۱۰ خجسته مبارک، فرخنده، سعادتمند، خوشبخت
۱۱ خرام رفتاری همراه با ناز و زیبایی، وفای به وعده، خبرخوش، مژده
۱۲ خرامان آن که با ناز و تکبر راه می رود.
۱۳ خرشا خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی
۱۴ خرم بانو بانوی شاد و خوشحال
۱۵ خرم بهار آن که چون بهار خرم و با طراوت است ، نام دختر فتحعلی شاه قاجار
۱۶ خرم گل آن که چون گل خرم و با طراوت است.
۱۷ خرمچهر آن که چهره ای شاداب و با طراوت دارد.
۱۸ خرمدخت دختر شاد و با طراوت
۱۹ خرمن توده غله درو شده، توده و مقدار انبوه از هر چیز
۲۰ خرمناز زیبا و با طراوت
۲۱ خرمه نام همسر مزدک
۲۲ خزان نام سومین فصل سال، پس از تابستان و پیش از زمستان، پاییز
۲۳ خندان چهر آن که چهره ای خندان و متبسم دارد
۲۴ خندان گل آن که چون گل شاداب و باطراوت است.
۲۵ خوبیار یارخوب
۲۶ خوردیس مانند خورشید، درخشان
۲۷ خورشید کره ی سوزان، درخشان که زمین و سایر سیاره های منظومه شمسی حول آن می گردند و نور، گرما و انرژی منظومه شمسی از آن است، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی
۲۸ خورشیدبانو مرکب از خورشید + بانو( ملکه)
۲۹ خورشیددخت مرکب از خورشید + دخت( دختر)
۳۰ خورشیدرخ آن که چهره اش چون خورشید می درخشد
۳۱ خورشیدفر آن که شکوه و جلالی چون خورشید دارد.
۳۲ خورشیدمهر آن که مهر و محبتی چون خورشید دارد.نام اصیل فارسی
۳۳ خوروش تابان و درخشان چون خورشید
۳۴ خوشاب آبدار و ترو تازه ، جواهر تابان و درخشان
۳۵ خوشه تعدادی دانه میوه یا گل که به محوری متصل باشند، دسته ای از ستارگان که به نظر می رسد خواص مشترکی دارند، نام ششمین صورت فلکی که به شکل دوشیزه ای که خوشه گندم به دست است.
۳۶ خوشین خوش و زیبا

اسم دختر شروع با “د”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ دارینا زرگر، طلاساز، مجازا به معنی “ارزشمند و گران بها”
۲ دارینه اسم روستایی است حوالی سقز
۳ دالیا اسم گلی است.
۴ داماسپیا نام همسر اردشیر شاه پادشاه هخامنشی
۵ دامینه جاری و روان، به معنای دانش و دانایی نیز آمده است.
۶ دایانا زیبا و گرانمایه مثل زر سرخ، همچنین نام دیگر آناهیتا (الهه آب) است.
۷ دخت مهر دختر خورشید
۸ درافشان بخشنده، آنکه مروارید می افشاند، دارای فصاحت و زیبایی، دختر دانا و زیبا
۹ دربها بانوی ارزشمند، دختری که مانند مروارید ارزشمند است، نام همسر کورش کبیر
۱۰ درخشا درخشان
۱۱ درخشنده روشن و تابان، آنکه در جمع می درخشد.
۱۲ درستی نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی
۱۳ درفشان درخشان و روشن
۱۴ دریا توده پهناور از آب شور که بخش وسیعی از زمین را در بر گرفته و کوچکتر از اقیانوس است.
۱۵ دریادخت مرکب از دریا + دخت (دختر) = دختر دریا
۱۶ دریاناز مرکب از دریا و ناز، مایه ناز و مباهات دریا یا به معنای دریای ناز، دارای زیبایی و لطافت فراوان، زیبا و قشنگ
۱۷ درین مانند در و گوهر شئ گرانبها و ارزشمند مرکب از در به معنای مروارید و پسوند شباهت
۱۸ دل آرا موجب آرامش و شادی دیگران، محبوب، معشوق، از شخصیت های شاهنامه، نام مادر روشنک همسر داراب ‏در زمان اسکندر مقدونی
۱۹ دل آرام موجب آرامش و آسایش خاطر، محبوب، معشوق، آنکه دل آرامی دارد.
۲۰ دل آسا موجب تسکین و آسایش دل
۲۱ دل آویز زیبا، دلنشین، محبوب
۲۲ دل افروز موجب شادی و خوشی دل، شاد وخرم، محبوب و معشوق، از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
۲۳ دل انگیز پسندیده، خوب و زیبا
۲۴ دل بهار کسی که قلبش مانند بهار سبز و زنده است.
۲۵ دلارا دل آرا
۲۶ دلارام دل آرام
۲۷ دلبان محافظ و نگهدارنده دل
۲۸ دلبر زیبا، جذاب، معشوق
۲۹ دلپذیر مطبوع، پسندیده
۳۰ دلپرور بسیار مطبوع، پرورش دهنده دل
۳۱ دلجو غمخوار، تسلی دهنده دل، معشوق، زیبا و پسندیده
۳۲ دلدار معشوق، محبوب، شجاع، مهربان، با محبت
۳۳ دلربای زیبا، جذاب، محبوب، معشوق، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است.
۳۴ دلستان دلربا
۳۵ دلشاد خوشحال، شاد
۳۶ دلفروز موجب شادی دل، زیبا و پسندیده، آنکه وجودش موجب روشنی و آرامش دل ها می شود.
۳۷ دلکش جذاب، خوب و زیبا، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
۳۸ دلگشا خوش منظره، با صفا، شادی بخش، فرح بخش، نام باغی زیبا در شیراز نیز می باشد.
۳۹ دلگون مرکب از دل + گون (مانند)
۴۰ دلناز موجب فخر و مباهات دل، زیبا، مطبوع
۴۱ دلنواز آرامش بخش، مهربان و دلسوز، محبوب ومعشوق، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
۴۲ دلنوش گوارای دل، مطبوع
۴۳ دلوار نام شهری در استان بوشهر،محل تولد رئیس علی دلواری مبارز و وطن پرست شجاع ایرانی
۴۴ دلیار یار دل، مونس جان، همراه دل
۴۵ دمن دامنه کوه یا پهنه دشت
۴۶ دنا نام بلندترین قله رشته‌کوه‌ زاگرس است. ارتفاع این قله ۴۴۰۹ متر است و در ۳۵ کیلومتری شمال غربی شهر یاسوج و ۵ کیلومتری منطقه پادنا در استان اصفهان واقع شده است
۴۷ دهما پارسا
۴۸ دیبا نوعی پارچه ابریشمی معمولاً رنگین را گویند.
۴۹ دیدار ملاقات، دیدن، چهره، صورت
۵۰ دینارگیس دینار (یونانی) + گیس (فارسی)، دارای مویی به رنگ طلا، نام زنی در منظومه ویس و رامین

اسم دختر شروع با “ذ”

نام ایرانی دختر که با حرف ذال شروع می شود در لیست نام های سایت وجود ندارد.

اسم دختر شروع با “ر”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ رابو اسم گلی بهاری است.
۲ رابیا مشهور، نامدار، معروف
۳ راتا نام فرشته ای است.
۴ رادا مونث راد، دختر جوانمرد، بانوی بخشنده
۵ راددخت دختر بخشنده و خردمند، دختر باگذشت
۶ راز آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سِر
۷ رازان نام روستایی در نزدیکی خرم آباد است.
۸ رازک گیاهی علفی از خانواده شاهدانه که معطر، تلخ و دارویی است.
۹ رافونه پونه
۱۰ رام افزا افزاینده آرامش
۱۱ رام افزون = رام افزا، افزون کننده آرامش
۱۲ رام بانو بانوی آرام یا بانوی شاد
۱۳ رامتین نام یکی از نوازندگان و موسیقی دانان در زمان ساسانیان.
۱۴ رامدخت دختر آرام
۱۵ رامش شادی، آسایش، لذت، حظ، خوشی، سرور، آسودگی، نغمه
۱۶ رامشین نام روستایی در نزدیکی سبزوار
۱۷ رامک رام، اهلی
۱۸ رامونا لاتین نگهبان عاقل
۱۹ رامینه رامین
۲۰ راوش مصحف زاوش، نام ستاره مشتری
۲۱ راویز خارشتر
۲۲ راویس صاحب جاه و جلال
۲۳ رایکا محبوب، مطلوب
۲۴ رخ افروز روشن کننده چهره، شادی آور
۲۵ رخسار چهره، سیما، صورت، گونه
۲۶ رخساره چهره، صورت، گونه
۲۷ رخشا درخشان
۲۸ رخشاد خوشرو، دارای چهره شاد و گشاده
۲۹ رخشان درخشان
۳۰ رخشنده درخشنده، دارای عظمت و شکوه
۳۱ رخشید آن که چهره ای روشن و تابان دارد.
۳۲ رخشیده = رخشید، دختری با چهره درخشان و تابان.
۳۳ رخک مرکب از رخ (چهره، سیما، صورت) + ک (نشانه تحبیب)
۳۴ رخگل آن که چهره ای زیبا چون گل دارد.
۳۵ رخنا زیبارو
۳۶ رخنار زیبارو
۳۷ رزان به فتح ر، نعت فاعلی از رزیدن به معنای رنگ کردن، همچنین جمع رز است، اما غالباً به عنوان مفرد بکار می رود به معنای درخت انگور، تاکستان
۳۸ رزمین دختر جنگجو، دختر مبارز
۳۹ رستا رستگار شده، رهایی یافته، از بند جدا شده
۴۰ رستاک به فتح ر، شاخه تازه ای که از بیخ درخت در آید، زاده ی درخت مو
۴۲ روجا درگویش مازندران ستاره صبح، آخرین ستاره ای که از آسمان می رود.
۴۳ رودابه مرکب از رود (فرزند) + آبه (روشنی)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سیندخت و مهراب کابلی، همسر زال زر و مادر رستم پهلوان شاهنامه
۴۴ روزافزون آنچه روز به روز بر آن افزوده می شود، روز به روز پیشرفت کننده، نام دختر کانون، سپهسالار ماچین در داستان سمک عیار
۴۵ روزانا روشنا، منسوب به روز، بانویی با چهره ی تابنده، دختر زیبا
۴۶ روسانا مانند چهره، مثل رخ، مرکب از رو بعلاوه پسوند سان بعلاوه الف تأنیث
۴۷ روشا روشن
۴۸ روشان روشن
۴۹ روشن تابان، درخشان
۵۰ روشن چهر آن که چهره ای روشن و تابان دارد.
۵۱ روشن رخ روشن چهر
۵۲ روشن مهر خورشید درخشان
۵۳ روشنا نور، روشنایی
۵۴ رومیسا دختری که مانند رومیان است، سپید رو
۵۵ رونیا بر وزن گونیا، آنکه چهره اش مثل نیاکانش است، اصیل و با نژاد
۵۶ رویا روینده؛ اسم “رؤیا” را در صفحه بعدی اسمها ببینید.
۵۷ رها نجات یافته، آزاد
۵۸ ریرا در گویش مازندران بیدار باش، به هوش باش
۵۹ ریکا محبوب، معشوق

اسم دختر شروع با “ز”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ زربانو زنی که همانند زر می درخشد، اسم دختر رستم دستان پهلوان شاهنامه
۲ زربین سرو کوهی
۳ زرپری آنکه مثل زر و پری درخشنده و زیباست.
۴ زرتا همتای زر، درخشان و زیبا مثل طلا
۵ زرتاج زرین تاج، تاج طلا
۶ زرخاتون زر (طلا) + خاتون (بانو)
۷ زردخت مرکب از زر (طلا) + دخت (دختر)
۸ زردیس به شکل زر
۹ زرشام نام دختری از خاندان جمشید پادشاه کیانی
۱۰ زرکا گیلکی نوعی پرنده -اسم دخترانه اصیل فارسی
۱۱ زرگل زرین گل
۱۲ زرمان مانند زر، بسیار زیبا
۱۳ زرناز مرکب از زر (طلا) + ناز (کرمه)
۱۴ زرنگیس زرین گیس، دختری که موی طلایی رنگ دارد.
۱۵ زرنوش نام شهری که دارا آن را بنا کرده بود.
۱۶ زرواندخت مرکب از زروان (نام ایزدی) + دخت (دختر)
۱۷ زرین از جنس زر، به رنگ زر، طلایی
۱۸ زرین تاج زرین (فارسی) + تاج (معرب) آن که تاجی از طلا بر سر دارد.
۱۹ زرین دخت مرکب از زرین (طلایی یا از جنس زر) + دخت (دختر)
۲۰ زرین گل دختری که چون گلی زرین زیبا و درخشان است.
۲۱ زرین گیس آن که موهایی به رنگ طلا دارد، نام زنی در منظومه ویس و رامین
۲۲ زرین مهر خورشید طلایی
۲۳ زرین نرگسه ستاره های آسمان
۲۴ زرین نگار آراسته شده با زر
۲۵ زرین همای همای زرین، آفتاب
۲۶ زرین هور خورشید طلایی
۲۷ زرینه نام رودی که از کوههای کردستان سرچشمه می گیرد وبه دریاچه ارومیه می ریزد.
۲۸ زگما نام پلی در زمان سلوکیان که سلوکیه را به شهر آپاما وصل می کرد.
۲۹ زمانه روزگار، چرخ
۳۰ زمزمه صدای حرف زدن آهسته ، صدای آواز خواندن آهسته ، صدایی که از سازهای موسیقی شنیده می شود، آهنگ نام ایرانی اصیل
۳۱ زنبق گلی درشت به رنگ های بنفش، سفید، یا زرد
۳۲ زهراناز درخشنده و نازنین، ترکیبی قشنگ از نام زهرا
۳۳ زیبا آن که یا آنچه دیدنش چشم نواز و خوشایند است، دلنشین، مطبوع
۳۴ زیباچهر آن که چهره ای زیبا دارد، زیبا Farsi girl names
۳۵ زیبارخ کسی که سیمای زیبا دارد، زیبا
۳۶ زیبان زیبا، خوشایند
۳۷ زیبنده شایسته، سزاوار، زیبا، آراسته
۳۸ زینا مخفف زیناوند، لقب تهمورث پادشاه پیشدادی
۳۹ زیور زینت، پیرایه
۴۰ زیورتاج آن که چون زیور و جواهری بر تاج می درخشد.

اسم دختر شروع با “ژ”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ ژاله قطره باران که روی برگ گیاهان می نشیند، شبنم.
۲ ژامک اسم باستانی به معنی آینه
۳ ژانیا از نامهای باستانی
۴ ژاوا جاوه، نام قسمتی از اقیانوس هند که میان جزیره جاوه و سوماترا و برنئو قرار گرفته.
۵ ژاییژ شراره آتش
۶ ژرفا عمیق، عمیق ترین یا دورترین نقطه جایی
۷ ژرفی = ژرفا، عمق
۸ ژرفین عمیق، دارای عمق زیاد
۹ ژون بت، صنم
۱۰ ژیژیس اسم ندیمه پروشات همسر داریوش پادشاه هخامنشی – اسم دختر فارسی
۱۱ ژیلا ژاله تگرگ

اسم دختر شروع با “س”

ردیف نام فارسی معنی اسم
۱ سابود هاله، خرمن ماه
۲ ساتراپ استاندار، حاکم ایالت‌ (ساتراپی) در ایران باستان، داریوش هخامنشی سرزمین ایران را به ۲۰ منطقه تقسیم کرده و اداره هر ناحیه را به یک ساتراپ داده بود.
۳ ساتی در مصر باستان نام فرشته نگهبان ارواح بوده است.
۴ ساتیا از نام های باستانی ایران زمین
۵ ساتین محبوب و دوست داشتنی
۶ سارگل گل زرد
۷ سارنیا خالص، منزه، پاک، بانوی بی ریا، دختر پاکدامن
۸ ساریان نام روستایی در نزدیکی مشهد
۹ سارینا = سارنیا به معنی خالص، پاک
۱۰ سارینه
۱۱ سازک ساز کوچک
۱۲ سازین نام روستایی در نزدیکی زنجان
۱۳ سالی بی غم و سرخوش، سالمند و دارای عمر طولانی، نام روستایی حوالی خرم آباد
۱۴ سام سوگند، پیمان (“سام” در معنای “داستان خوشایند” نامی است پسرانه) farsi girl names
۱۵ سامه سوگند، پیمان
۱۶ سامینا ترکیب “سا” پیشوند مشابهت + “مینا” (نام گل، نام پرنده) = مثل مینا، همانند گل مینا.
۱۷ سانوا دختر خوش سخن، بانویی که شیرین حرف می زند.
۱۸ سانیا در گویش مازندران سایه روشن جنگل
۱۹ ساوند نام روستایی در نزدیکی کرمان
۲۰ ساویز خوش خلق، نیکخو
۲۱ ساویس گرانمایه و با ارزش
۲۲ ساوین سبدی که در آن پنبه می گذارند.
۲۳ سایا اسم ترکی – فارسی، در ترکی: به معنای یک رنگ و بی ریا و در فارسی: به معنای ساینده است.
۲۴ سایان اسم فارسی – کردی، منسوب به سایه، رشته کوهی در آسیای مرکزی، هم چنین نام روستایی در نزدیکی همدان
۲۵ ساینا سیمرغ، عنقا
۲۶ ساینه در گویش مازندران: سایه
۲۷ سایه تصویری از کسی یا چیزی که هنگام قرار گرفتن او یا آن در مقابل نور ایجاد می شود، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، هم چنین به معنی حمایت، پناه
۲۸ سبا اسم شهری در یمن که بلقیس ملکه انجا بوده است.
۲۹ سبارو کبوتر
۳۰ سبزارنگ اسم یکی از الحان باربد، سبزرنگ
۳۱ سبزبهار نام یکی از الحان قدیم ایرانی
۳۲ سبزپری فصل بهار
۳۳ سبزک مصغر سبز، پرنده ای سبز رنگ که مانند هدهد بر سرش تاجی دارد، معشوق، شیشه شراب
۳۴ سبزه گیاهی که به صورت خودرو در جایی سبز شده است، چمن زار، گندمگون، سبزه وار، آنکه رنگ پوست گندمی دارد.
۳۵ سبزه بهار سبزه ای که در فصل بهار می روید، بهار سبز و خرم
۳۶ سبزینه سبزرنگ، گندمگون
۳۷ سپاکو نام همسر چوپانی که کوروش را به او سپرده بودند تا بکشد اما او مانع شد و کوروش را مانند فرزند خودش بزرگ کرد.
۳۸ سپیدار درختی از خانواده بید با برگ های براق
۳۹ سپیده روشنی کم رنگ آسمان قبل از طلوع آفتاب
۴۰ سپیده گل گل سپید
۴۱ سپینود از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر شنگل هندی و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
۴۲ ستاتیرا استاتیرا، همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
۴۳ ستاره هر یک از اجسام نورانی آسمان که در شب از زمین به صورت نقطه های نورانی دیده می شوند، بخت، اقبال، نام مادر ابوعلی سینا دانشمند نامدار ایرانی
۴۴ ستاک شاخه تازه رسته و نازک
۴۵ ستایش ستودن، تعریف، سپاس و حمد خداوند، تمجید شدن
۴۶ ستوده ستایش شده
۴۷ ستی به کسر سین، سرسخت و محکم، سنی، قطعه ای فولادی و محکم که بر سر نیزه یا داس نصب میشود.
۴۸ سرآویز آنچه به سر می آویزند.
۴۹ سرایه به ضم سین، آواز، ترانه
۵۰ سرخاب سهراب، از شخصیت های شاهنامه، نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه، شاداب، گلگون
۵۱ سرگل اولین گل، بهترین از هر چیز
۵۲ سرمه ماده ای سیاه رنگ که برای آرایش مژه ها و پلک چشم به کار می رود.
۵۳ سرنا به ضم سین و سکون ر، نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی که در نقاره خانه ها و روزهای جشن و سرور می نوازند.
۵۴ سروآزاد نام زنی در منظومه ویس و رامین
۵۵ سروبن درخت سرو، معشوق خوش قد و قامت
۵۶ سروتن آن که اندامی زیبا و بلندبالا دارد.
۵۷ سروجهان نام دختر فتحعلی شاه قاجار
۵۸ سروگل مرکب از سرو (درختی همیشه سبز) + گل
۵۹ سروناز درختی بلند و زینتی، معشوق خوش قد و قامت
۶۰ سروین شبیه سرو، مانند سرو
۶۱ سریرا زیبا
۶۲ سلمه نام گیاهی است.
۶۳ سمن رازقی، یاسمن
۶۴ سمن اندام سمن پیکر
۶۵ سمن بر آن که اندامی سفید و لطیف چون سمن دارد.
۶۶ سمن پیکر آن که تنی سفید و نرم چون سمن دارد.
۶۷ سمن چهر سمن چهره
۶۸ سمن چهره آنکه چهره ای سفید و لطیف چون سمن دارد. نام زیبای دخترانه
۶۹ سمن دیس مانند سمن، مانند یاسمن
۷۰ سمن رخ سمن چهره
۷۱ سمن رو سمن چهره
۷۲ سمن سیما سمن(فارسی) + سیما (عربی)، سمن چهره
۷۳ سمن گل گل یاسمن
۷۴ سمن ناز مرکب از سمن (یاسمن) + ناز (زیبا)
۷۵ سمنوی خوشبو، معطر
۷۶ سنبل گل خوشه ای بلند، به هم فشرده، و معطر به رنگ های قرمز، آبی، سفید و زرد
۷۷ سندوس نام خواهر خشایارشاه پادشاه هخامنشی
۷۸ سودابه از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هاماوران و همسر کیکاووس پادشاه کیانی
۷۹ سوری گل سرخ
۸۱ سوزان سوزاننده، دارای حرارت و گرمای بسیار زیاد ، سرشار از اندوه اشتیاق
۸۲ سوسا مرکب از سو (روشنایی، نور) + سا (پسوند شباهت و همانندی) persian girl names
۸۳ سوسن گلی درشت و خوشه ای به رنگها و شکلهای مختلف
۸۴ سوسنک از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی
۸۵ سوفیا سوفیه نام پایتخت بلغارستان
۸۶ سوگند قسم
۸۷ سومیا محبوب، دوست داشتنی
۸۸ سومیتا لطف و محبت، مهربانی
۸۹ سهی صفت سرو، راست، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی
۹۰ سهیزاد مرکب از سهی (صفت سرو، راست) + زاد
۹۱ سی سی کام کامروا
۹۲ سی گل سی عدد گل
۹۳ سیب گل شکوفه سیب
۹۴ سیران سفر، گردش و تفریح
۹۵ سیرانوش نام دیگر شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
۹۶ سیرنگ سیمرغ
۹۷ سیفور پارچه ابریشمی لطیف و ظریف
۹۸ سیم تن آن که بدنی سفید چون نقره دارد ، نام یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی
۹۹ سیمرخ آن که چهره ای سفید چون نقره دارد. (سیم: نقره)
۱۰۰ سیمیا بلاغت، فصاحت، علوم ماورائی، همچنین نشان و علامت
۱۰۱ سیمین ساخته شده از نقره، نقره ای
۱۰۲ سیمین تن سیم تن نام های اصیل فارسی
۱۰۳ سیمینه سیمین
۱۰۴ سیندخت از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر مهراب کابلی و مادر رودابه

اسم دختر شروع با “ش”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ شاپرک نوعی پروانه بزرگ که معمولا در شب پرواز می کند.
۲ شاپری شاه پری
۳ شاخ شمشاد کنایه از قد بلند و رعنا
۴ شاخسار محل انبوهی شاخه های درخت نام زیبای دخترانه
۵ شادآفرید شاد آفریده شد، آفریده شاد
۶ شاداب با طراوت، تازه، شاد
۷ شادان بانو بانوی شاد
۸ شادانه شاهدانه
۹ شادبانو بانوی شاد
۱۰ شادبهر آن که از شادی بهره دارد، شاد، خوشحال
۱۱ شادپری پری شاد
۱۲ شادخاتون بانوی شاد
۱۳ شاددخت دختر شاد
۱۴ شادرخ کسی که چهره ای شاد و متبسم دارد، خنده رو
۱۵ شادرو شادرخ، آنکه سیمای شاد دارد.
۱۶ شادروز نیکروز، خوشبخت
۱۷ شادفر آن که دارای شکوه و شادی است.
۱۸ شادک نام مستعار سمک در داستان سمک عیار
۱۹ شادکامه کامروا، خوشحال، شادمان
۲۰ شادگل آن که چون گل شاداب است.
۲۱ شادگون شاد و خوشحال
۲۲ شادلین مرکب از شاد + لین، نرمی و ملایمت، آرام و خوش چهره، شاد روی نرمخو
۲۳ شادمانه خشنود، شاد
۲۴ شادناز مرکب از شاد (خوشحال) + مهر (محبت یا خورشید)، نام شهر یا مکانی در نیشابور
۲۵ شادنوش نوشنده شادی، شاد و خوشحال
۲۶ شادور شادمان، خوشحال
۲۷ شادی خوشحال، شادمانی
۲۸ شادیا بانوی شاد، دختر شاد و سرخش، منسوب به شادی
۲۹ شادیان از روی شادی، بر اساس شادی، آهنگ و نوای شادی آور
۳۰ شادیانه = شادیان، از سر شادی و خوشی، بر اساس شادی، آهنگ و نوای شادی آور
۳۱ شارک سار (پرنده)
۳۲ شارمینا خجسته، فرخنده، مرکب از شارمین (سنسکریت) + الف تانیث (فارسی)
۳۳ شاریس نام یکی از توابع قزوین
۳۴ شارین متمدن، شهرنشین، مرکب از شار به معنای شهر + ین (پسوند نسبت)، نام دهی در قزوین
۳۵ شارینا متمدن، شهرنشین، مرکب از شار به معنای شهر + ین (پسوند نسبت) + الف تانیث
۳۶ شاسپرم ریحان
۳۷ شانو نمایش، خودنمایی، نشان دادن، تئاتر خیابانی
۳۸ شاه آذر شاه آتش
۳۹ شاه آفرید آفریده شاه، نام دختر فیروز پسر یزدگرد پادشاه ساسانی
۴۰ شاه اسپرم شاسپرم
۴۱ شاه بانگ گیاهی با میوه زرد رنگ و معطر
۴۲ شاه پرک شاپرک
۴۳ شاه پرند نام نوه یزگرد پادشاه ساسانی
۴۴ شاه پری شاه پریان، عنبر
۴۵ شاه پسند گیاهی کاشتنی و زینتی که گلهای رنگارنگ چتری دارد.
۴۶ شاه پونه نام نوه یزدگرد پادشاه ساسانی
۴۷ شاه جهان مَلِک و سرور عالم، نام یکی از مهمترین قله های رشته کوه آلاداغ در شمال خراسان، نام چندتن از پادشاهان مغول هند (تیموریان)، نام پسر جهانگیر پادشاه بابری
۴۸ شاه خاتون بانوی پادشاه،نام دختر قدرخان، پادشاه ترکستان در دوره غزنوی
۴۹ شاه فرید شاه آفرید
۵۰ شاه ناز نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
۵۱ شاهبانو ملکه، شهبانو، نام دختر فخرالدوله دیلمی
۵۲ شاهجان عنوان مرو که از شهرهای قدیم خراسان بوده است.
۵۳ شاهدانه نام گیاهی است که از دانه آن روغن می گیرند.
۵۴ شاهدخت شاه دختر، دختر شاه
۵۵ شاهفرند شاه پرند
۵۶ شایا شایان
۵۷ شایان دخت دختر شایسته
۵۸ شایسته سزاوار، لایق و درخور
۵۹ شب آرا آراینده شب
۶۰ شب افروز ماه، زیباروی، درخشنده
۶۱ شب بو گلی معطر و زینتی در رنگ های متفاوت
۶۲ شب پره پروانه، خفاش
۶۳ شب دخت دختر شب
۶۴ شب ناز زیبایی شب، ناز شب
۶۵ شباهنگ مرغ سحر، بلبل، ستاره ای که پیش از صبح طلوع می کند.
۶۶ شبدیس مانند شب
۶۷ شبگون به رنگ شب، شبرنگ
۶۸ شبنم قطره ای که شب روی برگ گل و گیاه می نشیند، ژاله
۶۹ شرمین با شرم، با حیا، محجوب
۷۰ شرمین دخت دختر باحیا و محجوب
۷۱ شرمینه شرمین
۷۲ شروانه نام دایه مه پری در داستان سمک عیار نام های اصیل فارسی
۷۳ شری منطقه‌ای در همدان
۷۴ شرین در گویش سمنان شیرین
۷۵ شکال در گویش مازندران آهو
۷۶ شکرناز (به کسر شین) شکر (سنسکریت) + ناز (فارسی) دارای ناز و غمزه دلپذیر
۷۷ شکرین (به کسر شین) شکر (سنسکریت) + ین (فارسی) هر چیز شیرین
۷۸ شکفته باز شده، شاداب، خندان، تازه
۷۹ شکوفا شکفته شده، غنچه ای که باز شده است، رشد یافته
۸۰ شکوفه گل درخشان میوه دار
۸۱ شکوه شأن، حشمت، بزرگی، هیبت، وقار
۸۲ شکوه دخت دختر باوقار
۸۳ شکوه ناز آن که دارای شکوه و زیبایی است.
۸۴ شکوهنده با شکوه، دارنده شکوه و جلال
۸۵ شکوهه جمال، زیبایی
۸۶ شکیبا صبور و بردبار
۸۷ شکیبه بردبار و صبور
۸۸ شکیلا (فارسی ، عربی) شکیل (عربی) + ا (فارسی) دارای شکل زیبا
۸۹ شمشاد درختی همیشه سبز، شخص خوش قد و قامت
۹۰ شمیرا نام عمه شیرین در منظومه خسروشیرین
۹۱ شمیلا (فارسی ، عربی) شمیل (عربی) + ا (فارسی)، منسوب به شمیل، نسیم و باد شمال
۹۲ شناز شیناز، لطیف و نازنین ، مرکب از شی (شبنم) + ناز
۹۳ شناسا آگاه و مطلع
۹۴ شنبلید نام گلی است، از شخصیتهای شاهنامه، نام کوچکترین دختر برزین، یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی
۹۵ شوخ شنگ نام دختری در رمان تبریز مه آلود
۹۶ شورآفرین ایجاد کننده هیجان و شوق
۹۷ شورانگیز هیجان انگیز
۹۸ شوشا نام قدیم شوش
۹۹ شوق انگیز شوق (عربی) + انگیز (فارسی) آنچه سبب شوق می شود، اشتیاق آور
۱۰۰ شوکا در گویش مازندرانی: آهو
۱۰۱ شه گل شاهگل
۱۰۲ شهبانو شاه بانو ملکه، همسر شاه
۱۰۳ شهپر شاه پر، هر یک از پرهای اصلی بال پرندگان، بال بزرگ، شهبال
۱۰۴ شهدخت شاهدخت
۱۰۵ شهددخت شهد (عربی) + دخت (فارسی) دختر شیرین
۱۰۶ شهدیس درختری که شکوه و زیباییش مانند شاه است، شاهزاده خانم
۱۰۷ شهرآرا آراینده شهر، کسی که زیباییش شهره شهر است..
۱۰۸ شهراز راز بزرگ، راز شکوهمند
۱۰۹ شهربانو ملکه، بانوی شهر، نام یکی از دختران یزدگرد پادشاه ساسانی و همسر حسین (ع)
۱۱۰ شهرزاد زاده شهر، نام دختری زیبا که داستانهای هزار و یک شب از زبان او نقل شده است.
۱۱۱ شهرگل گل شهر
۱۱۲ شهرناز از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی و مادر سلم و تور فرزندان فریدون پادشاه پیشدادی
۱۱۳ شهرو نام زنی زیبا در منظومه ویس و رامین، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و اداره کننده ایران در زمان کودکی شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی
۱۱۴ شهرویه نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
۱۱۵ شهزاد شاهزاده، فرزند شاه یا از نسل شاه، عنوانی برای امام زاده ها
۱۱۶ شهناز موجب فخر و نازش شاه، نام یکی از لحن های قدیم موسیقی ایرانی، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، نام خواهر جمشید پادشاه پیشدادی انتخاب اسم
۱۱۷ شهنواز مورد نوازش شاه قرار گرفته
۱۱۸ شهین مرکب از شه (شاه) + ین (پسوند نسبت)
۱۱۹ شیبا شیوا، پریشان، آشفته
۱۲۰ شیدخت دختر خورشید
۱۲۱ شیدر آن که چهره ای زیبا و درشان دارد.
۱۲۲ شیدرخ خورشید رخ، زیبا رو، بانویی که چهره اش چون خوشید درخشان است.
۱۲۳ شیده روشنایی، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی
۱۲۴ شیرزن زن شجاع، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان افراسیاب تورانی و کیخسرو پادشاه کیانی
۱۲۵ شیرین مطبوع، دلنشین، عزیز، زیبا، گرامی، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
۱۲۶ شیرین بانو بانوی زیبا و دلنشین
۱۲۷ شیرین جهان مرکب از شیرین (مطبوع، دلنشین) + جهان، نام دختر فتحعلی شاه قاجار
۱۲۸ شیرین دخت دختر زیبا
۱۲۹ شیرین گل گل زیبا
۱۳۰ شیفته عاشق، دیوانه، مجذوب، مجنون
۱۳۱ شیلان چیلان، عناب
۱۳۲ شینا شناوری، سعی و کوشش و تلاش
۱۳۳ شیناب شینا، شناوری، سعی و کوشش
۱۳۴ شیناز شناز، لطیف و نازنین، مرکب از شی (شبنم) + ناز
۱۳۵ شیوا فصیح، بلیغ، رسا
۱۳۶ شیوه روش، قاعده، حالت، وضع، طریقه

اسم دختر شروع با “ص”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ صاباح گل مرکب از صاباح (ترکی به معنای: صبح) + گل (فارسی)، گل صبح
۲ صدپر گل سرخ نام اصیل فارسی
۳ صنوبر معرب از فارسی، نام درختی همیشه سبز
۴ صوفیا نوایی در موسیقی است.

اسم دختر شروع با “ض”

ردیف اسم ایرانی ریشه نام معنی اسم
۱ ضرغامه اسم عربی مؤنث ضرغام، دلاور، شیر درنده، پهلوان
۲ ضحی نام عربی صبح، زمانی از صبح که تازه آفتاب در آمده است، سحرگاه، چاشتگاه
۳ ضحی اسم عربی روز روشن. تابش نور خورشید

اسم دختر شروع با “ط”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ طرفه جالب، شگفت انگیز، عجیب، شگفت آور
۲ طوطی پرنده ای زیبا و محبوب که بیشتر در نواحی استوایی و جنگل ها زندگی می کند و گونه ای از آن با تکرار صداها و کلمات محبوبیت بیشتری دارند. اسم دختر
۳ طیلا شرابی که از جوشاندن فشرده انگور، خرما یا مویز حاصل می شود. می پخته شده، نام زیبای پارسی.

اسم دختر شروع با “ظ”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ ظفردخت ظفر (عربی) + دخت (فارسی) مرکب از ظفر (پیروز) + دخت (دختر)، دختر پیروز

اسم دختر شروع با “ع”

ردیف نامها معنای اسم
۱ عالم تاج عالم (عربی) + تاج (فارسی) آن که چون تاجی بر بالای هستی می درخشد.
۲ عجب نوش عجب (عربی) + نوش (فارسی) اسم شخصیت زنی در منظومه خسرو و شیرین
۳ عرشیان عرش(عربی) + ی(فارسی) + ان (فارسی)، فرشتگان، ملائکه
۴ عرفانه عرفان (عربی) + ه (فارسی) مرکب از عرفان (معرفت) + ه (پسوند نسبت)
۵ عزت بانو عزت(عربی) + بانو(فارسی) بانوی گرامی و ارجمند
۶ عزت زمان عزت (عربی) + زمان (فارسی)، عزت الزمان اسم اصیل فارسی
۷ عطرسای عطر (عربی) + سا (فارسی)، معطر و خوشبو کننده
۸ عطرین منسوب به عطر، دل انگیز، معطر، خوشبو
۹ عنبربو عنبر (عربی)+ بو، معطر، آنکه بوی خوش دارد.

اسم دختر شروع با “غ”

ردیف اسم ایرانی ریشه نام معنی اسم
۱ غانیه اسم عربی دختر جوان پاکدامن
۲ غدیره نام عربی گیسوی بافته شده، قسمتی از گیاه
۳ غزال نام عربی گونه ای آهوی ظریف اندام با چشمان زیبای درشت و سیاه
۴ غزاله نام عربی آهو بره ماده
۵ غزل اسم عربی شعر عاشقانه، (قالب شعری)
۶ غزل ناز اسم عربی فارسی غزل (عربی) + ناز (فارسی) مرکب از غزل (قالب شعر عاشقانه) + ناز (زیبا)
۷ غمزه نام عربی کرشمه، حرکت چشم و ابرو برای جلب توجه دیگری، ناز
۸ غنج اسم عربی ناز، غمزه، کرشمه
۹ غنچه اسم فارسی گلی که هنوز باز نشده و برگ هایش به هم فشرده است، مجازا لب و دهان معشوق.
۱۰ غوغا اسم عربی صدای بلند، بانگ و فریاد نام اصیل دختر

اسم دختر شروع با “ف”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ فاتن فتنه انگیز، آنکه آشوب بپا می کند.
۲ فارا نام کوهی است که در غرب فلات ایران واقع شده است.
۳ فاسیروس نام دختر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشی
۴ فام گل به رنگ گل
۵ فانیذ قند، شکر
۶ فایدیم به معنای گل نیلوفر است، نام همسر کبوجیه پادشاه هخامنشی
۷ فرآذر شکوه آتش
۸ فراچهر مرکب از فرا (بالاتر) + چهر (صورت) = آنکه صورتی زیباتر از دیگران دارد.
۹ فرارنگ فرانک، پروانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین
۱۰ فرازنده بالابرنده و افرازنده
۱۱ فرانک پروانه، از شخصیت های شاهنامه، نام دختر برزین و زن بهرام گور، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین
۱۲ فرانه فرانک
۱۳ فربو مرکب از فر (شکوه) + بو = بو و عطر شکوه و منزلت
۱۴ فرپرک شب پره که آن را مرغ عیسی نیز می نامند.
۱۵ فرتوک پرستو
۱۶ فرجهان شکوه دنیا
۱۷ فرخ بانو بانوی بزرگوار و فرخنده
۱۸ فرخ بخش بخشنده بزرگوار، نام یکی از بهدینان یزد که در سال هشتاد و هشت یزگردی می زیسته است.
۱۹ فرخ تاج فرخ (فارسی) + تاج (فارسی) مرکب از فرخ (مبارک) + تاج
۲۰ فرخ چهر دارای چهره فرخنده و مبارک
۲۱ فرخ ماه ماه خجسته و مبارک
۲۲ فرخ ناز مرکب از فرخ (مبارک) + ناز (غمزه)
۲۳ فرخروز نام یکی از الحان باربد
۲۴ فرخنده مبارک، میمون، خجسته، آنکه یا آنچه وجودش سبب شاده و آرامش است.
۲۵ فرخنده چهر دارای چهره مبارک و خجسته
۲۶ فردخت مرکب از فر (شکوه) + دخت (دختر)
۲۷ فردوس معرب از فارسی، پردیس بهشت
۲۸ فردیس پردیس = بهشت
۲۹ فرزان دخت دختر فرزانه و دانا
۳۰ فرزانه خردمند، دانا
۳۱ فرستو پرستو
۳۲ فرشته موجودی آسمانی، عاقل و برتر از انسان، مَلک
۳۳ فرشیده فر+ شیده = نور آفتاب، شکوه آفتاب
۳۴ فرغانه نام شهری در ترکستان قدیم
۳۵ فرگل دارای شکوه و زیبایی گل
۳۶ فرمهر کسی که شکوه و عظمتی چون خورشید دارد. اسم دختر
۳۷ فرناز دارای ناز و غمزه، زیبا و باشکوه
۳۸ فرنگار دارای نقش و نگار، با شکوه و زیبا
۳۹ فرنگیز فرنگیس
۴۰ فرنگیس از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام دختر افراسیاب تورانی و همسر سیاوش و مادر کیخسرو پادشاه کیانی
۴۱ فرنواز مرکب از فر (شکوه) + نواز (ریشه نواختن)
۴۲ فرنوشا شکوه و عظمت ابدی
۴۳ فرنیا اصیل، دارنده اصل و نسب
۴۴ فرنیان پرنیان، ابریشم و حریر، دختری که دارای جسمی بسیار لطیف و زیباست.
۴۵ فروردین نام ماه اول از سال شمسی، نام روز نوزدهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
۴۶ فروز تابش و روشنی و فروغ
۴۷ فروزا تابان، درخشان
۴۸ فروزاتون فروز (فارسی) + خاتون (فارسی) بانوی روشنایی
۴۹ فروزان شعله ور، روشن، مشتعل، درخشنده
۵۰ فروزجهان روشنایی جهان
۵۱ فروزنده روشن، تابان، روشن کننده، افروزنده
۵۲ فروزینه آتش زنه، چخماق
۵۳ فروشنک نام نتیجه ایرج پسر فرویدن پادشاه پیشدادی
۵۴ فروغ روشنی که از آتش، پرتو، خورشید و دیگر منابع نورانی می تابد، شعله آتش
۵۵ فروغ بانو بانوی روشنایی
۵۶ فروغ دخت دختر روشنایی
۵۷ فروهنده نیکوسیرت و خوبروی، نام فرشته ای است.
۵۸ فره وش مرکب از فره (شکوه) + وش (پسوند شباهت)، شکوهمند
۵۹ فرهور دارای شکوه و جلالی چون خورشید
۶۰ فریار دارنده شکوه و جلال
۶۱ فریال دارای اندام و هیکل باشکوه، قوی و باشکوه، مرکب از فر (شکوه) + یال (گردن، بالای بازو)
۶۲ فریانه نام پادشاهی افسانه ای هم زمان با اسکندر مقدونی
۶۳ فریبا بسیار زیبا، دلپسند و خوشایند
۶۴ فریدخت دختر زیبا و محبوب نام های اصیل پارسی
۶۵ فریر گیاهی خوشبو
۶۶ فریرخ زیبارخ
۶۷ فریرو دارای چهره زیبا و با شکوه
۶۸ فریسا پریسا، زیبا چون پری
۶۹ فریشا = فریسا = پریسا، دختری که چون پری زیباست.
۷۰ فریما زیبا و دوست داشتنی
۷۱ فوژان بانگ بزرگ، فریاد عظیم
۷۲ فولاد پولاد، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد
۷۳ فیروزخاتون بانوی پیروز
۷۴ فیروزه پیروزه، نام سنگی قیمتی که به رنگ آبی یا سبز می باشد.

اسم دختر شروع با “ق”

ردیف اسم فارسی معنی نام
۱ قشنگ زیبا، خوشگل
۲ قشنگ گل گل زیبا، دختری که چهره اش مثل گل زیبا و لطیف است.
۳ قیدافه از شخصیت های شاهنامه، نام زنی جهانجوی و بخشنده و پادشاه اندلس در زمان اسکندر مقدونی

اسم دختر شروع با “ک”

ردیف نام فارسی معنی اسم
۱ کاشین نام محله در شمال ایلام
۲ کامه خواسته، آرزو، مراد، هدف، خواهش
۳ کامیشا خوشحال، سرزنده، خوش بیان، ترکیب مغلوب و تغییر یافته “شادکام”
۴ کاناز چوب ریشه خوشه خرما اسم اصیل ایرانی
۵ کانی (اسم فارسی – کردی) چشمه آب، کنایه از تازگی و نشاط و طراوت است.
۶ کتایون = کسایون، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، اسم یکی از دختران قیصر روم و نیز همسر گشتاسپ پادشاه کیانی.
۷ کرا اسم همسر مولانا جلال الدین بلخی
۸ کرانه ساحل، گوشه، کنار، سو، جهت
۹ کرشمه ناز، غمزه، عشوه
۱۰ کسایون = کتایون، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سه دختر قیصر روم و همسر گشتاسپ پادشاه کیانی
۱۱ کشم اسم دختر فرهاد پادشاه اشکانی
۱۲ کشور سرزمینی دارای مرزهای مشخص که از سایر سرزمین ها جدا شده است.
۱۳ کلاله بخشی از گل که برای جذب دانه های گرده، نگه داشتن و رویاندن آنها و تولید میوه است، زلف، کاکل
۱۴ کمانه منسوب به کمان
۱۵ کمند دام، کنایه از گیسو
۱۶ کوشانه مونث کوشان، دختر ساعی، بانوی تلاشکر
۱۷ کوشک کاخ، قصر، اسم دختر ایرج (پسر فریدون پادشاه پیشدادی)
۱۸ کوهینه پونه
۱۹ کهربا نام صمغی سخت شده و زرد رنگ که خاصیت جاذبه دارد.
۲۰ کهسار کوهسار، جایی که دارای کوههای متعدد است. Farsi names
۲۱ کی آفرید مرکب از کی (پادشاه) + آفرید (آفریده) = کسی که شاه آفریده شده.
۲۲ کی آفرین آفریننده پادشاه
۲۳ کی بانو بانوی شاه، زنی که همه از او حساب می برند.
۲۴ کی دخت دختر پادشاه
۲۵ کیادخت دختر پادشاه
۲۶ کیارا اندوه و ملالت، میل شدید به خوردن انواع خوردنی جات
۲۷ کیان بانو ملکه
۲۸ کیاندخت دختری از نسل شاهان، شاهزاده
۲۹ کیانه منسوب به کیان، پادشاهی
۳۰ کیمیا اکسیر، هر چیز نایاب و دست نیافتنی، افسون
۳۱ کیناز به کسر کاف، موجب افتخار پادشاه، دختری که پادشاه نازکش اوست، بانویی که در بین بزرگان عزیز است.
۳۲ کیوان دخت مرکب از کیوان (نام ستاره ای) + دخت (دختر)
۳۳ کیهان دخت مرکب از کیهان (دنیا) + دخت (دختر)
۳۴ کیهانه = کیهان، جهان هستی، دنیا، گیتی

اسم دختر شروع با “گ”+++++++++++++++

ردیف نام فارسی معنی اسم
۱ گرامیدخت گرامی + دختر = دختر عزیز و محترم
۲ گرانمهر آن که مهر و محبت بسیار دارد، بسیار مهربان.
۳ گردآفرید دختر جنگاور ایرانی که در دژ سپید در مرز ایران و توران با سهراب جنگید، فرزند گژدهم
۴ گردیه از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام خواهر بهرام چوبین (سردار ساسانی)
۵ گشتا بهشت، پردیس
۶ گل آذین زینت گل، آرایش گل، چگونگی قرار گرفتن گل ها بر روی ساقه
۷ گل آرا زینت دهنده گل، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر روشنک بنا به بعضی نسخه های شاهنامه
۸ گل آسا مانند گل
۹ گل آویز مرکب از گل + آویز (آویخته شده)
۱۰ گل افروز مرکب از گل + افروز (افروزنده)
۱۱ گل اندام دارای پیکر ظریف و زیبا همانند گل
۱۲ گل بهار گلی که در بهار شکفته می شود، شکوفه گل
۱۳ گل پر دانه معطری به شکل پولکهای زرد کوچک که دارویی است.
۱۴ گل پرست دوستدار گل
۱۵ گل پری زیبا چون گل و پری
۱۶ گل پناه پناه گل
۱۷ گل تاج تاجی پر از گل
۱۸ گل جهان گل جهان، بهترین و زیباترین گل در جهان
۱۹ گل دانه دانه گل
۲۰ گلاب مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب به دست می آید.
۲۱ گلابتون رشته های نازک طلا و نقره که همره تارهای ابریشم در زری بافی به کار می رود.
۲۲ گلاسا مانند گل، مرکب از گل و پسوند مشابهت
۲۳ گلاله کاکل مجعد، موی پیچیده
۲۴ گلایول گلایل، گلی زینتی و زیبا در رنگ های مختلف
۲۵ گلباران برای تمجید و احترام زیاد استفاده می شود.
۲۶ گلبان نگهدارنده و محافظ، نام مادر ابرانواس شاعر ایرانی قرن دوم
۲۷ گلبانو بانویی زیبا چون گل
۲۸ گلبر آن که سینه و آغوشش چون گل لطیف و نازک است.
۲۹ گلبرگ هر یک از اجزای پوششی گل، چهره و رخسار
۳۰ گلبن بوته یا درخت گل
۳۱ گلبوته بوته گل
۳۲ گلبیز گل افشان، گلریز، معطر، خوشبو
۳۳ گلپاد نگهبان گل
۳۴ گلپونه گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش، پونه جوان و تازه
۳۵ گلچهر گلچهره، آن که چهره ای زیبا چون گل دارد، زیبا رو
۳۶ گلچهره گلچهر، آن که چهره ای زیبا چون گل دارد، زیبا رو
۳۷ گلچین آن که گل می چیند، چیننده ی گل، هم چنین به معنی منتخب و برگزیده
۳۸ گلدیس زیبا مانند گل
۳۹ گلرخ زیبا رو، گلچهره، دختری که چهره ای زیبا چون گل دارد.
۴۰ گلرنگ به رنگ گل
۴۱ گلرو گلچهره، آن که صورتی زیبا همانند گل دارد، زیبا رو
۴۲ گلریز گل ریختن بر جایی یا بر سر و پای کسی، دارای نقش گل، همچنین نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی می باشد.
۴۳ گلزاد زاده گل
۴۴ گلزار گلستان
۴۵ گلسا گلسان، مانند گل
۴۶ گلسان = گلسا، مانند گل
۴۷ گلستانه نام روستایی در نزدیکی کاشان
۴۸ گلسر آن که سر و رویی چون گل دارد.
۴۹ گلشا بهترین و زیباترین گل، شاه گلها
۵۰ گلشاد گل خندان و شاداب، آن که با دیدن گل شاد است.
۵۱ گلشن گلستان
۵۲ گلشهر از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر پیران ویسه پادشاه تورانی – اسم دختر ایرانی
۵۳ گلشید گلی که چون خورشید می درخشد.
۵۴ گلفام به رنگ گل سرخ، گلگون
۵۵ گلفشان گل افشان
۵۶ گلگون به رنگ گل سرخ، سرخ، نام اسب گودرز (پهلوان ایرانی)، همچنین نام اسب لهراسپ (پادشاه کیانی)
۵۷ گلگونه گلگون
۵۸ گلنار گل درخت انار که سرخ رنگ است، از شخصیتهای شاهنامه و نیز اسم همسر اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
۵۹ گلناز دارای ناز و عشوه ای چون گل
۶۰ گلنام دارای نامی زیبا چون گل
۶۱ گلندام گل اندام
۶۲ گلنواز نوازش کننده گل
۶۳ گلنوش مرکب از گل + نوش (عسل)، نام یکی از لحن های قدیم موسیقی ایرانی
۶۴ گلی منسوب به گل، مانند گل، به رنگ گل
۶۵ گلیا منسوب به گل، مرکب از گل بعلاوه پسوند نسبت
۶۶ گلیار یار و همدم گل، نام روستایی در نزدیکی مهاباد
۶۷ گلین منسوب به گل، به رنگ گل
۶۸ گندمک گندم کوچک، سبزی بهاره خوردنی
۶۹ گوهر سنگ قیمتی و گرانبها، سرشت، نهاد، جانمایه، اصل و نسب، نژاد
۷۰ گوهرآرا آراینده گوهر، آراینده جواهر
۷۱ گوهرافروز افروزنده گوهر
۷۲ گوهربانو بانوی گرامی و اصیل
۷۳ گوهرتاب تابنده چون گوهر
۷۴ گوهرتاج تاجی از گوهر
۷۵ گوهرشاد دارای سرشتی شاد و خوشحال، نام همسر شاهرخ میرزا پسر امیر تیمور پادشاه گورکانی که مسجد گوهرشاد مشهد به دستور او ساخته شد.
۷۶ گوهرشید گوهری درخشان چون خورشید
۷۷ گوهرناز مرکب از گوهر (سنگ قیمتی) + ناز (زیبا)
۷۸ گوهرنگار مرصع
۷۹ گوهره نام روستایی در نزدیکی کرمانشاهان
۸۰ گوهرین جواهرنشان، مرصع
۸۱ گهردخت دختر دارای اصالت
۸۲ گهرناز گوهرناز
۸۳ گیتا گیتی
۸۴ گیتی جهان، عالم
۸۵ گیتی ناز آن که موجب فخر و مباهات جهان است.
۸۶ گیسو موی بلندسر
۸۷ گیلنار مرکب از گیل (گیلک) + نار (انار)
۸۸ گیهان کیهان، جهان، دنیا، گیتی

اسم دختر شروع با “ل”

ردیف نام فارسی معنی اسم
۱ لادبن بوته گل، گلبن
۲ لاله گلی به شکل جام و سرخ رنگ، گونه سرخ و گلگون
۳ لاله چهر آن که چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد.
۴ لاله دخت مرکب از لاله (گلی) + دخت (دختر)
۵ لاله رخ لاله چهر، آن که چهره و صورتی سرخ و زیبا چون گل لاله دارد.
۶ لاله رخسار لاله چهر، کسی که صورتش زیبا چون گل لاله است.
۷ لاله رو لاله چهر، آن که صورتی زیبا به مثال گل لاله دارد.
۸ لاله زار زمینی که در آن لاله فراوان روییده است.
۹ لاله وش مانند لاله
۱۰ لاون نام جایی در شاهنامه
۱۱ لایه پوشش، نام زنی در رمان باغ بلور
۱۲ لبخنده لبخند
۱۳ لبینا نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
۱۴ لتکا باغ، باغچه اسم فارسی دختر
۱۵ لعل معرب از فارسی، لال ،نام سنگی قیمتی به رنگ قرمز، گاهی سبز و زرد تا سیاه
۱۶ لنیا (فارسی-سنسکریت) دختر ملیح، نمکین، مرکب از لن (سنسکریت) + ی نسبت (فارسی) + الف تانیث (فارسی)
۱۷ لوتوس گل نیلوفر آبی یا سوسن شرقی ، همچنین درخت صدر یا کنار ، نماد مذهب در تمدنهای قدیمی آسیایی و نماد اهورا در زردشت
۱۸ لیان درخشنده ، نام روستایی در نزدیکی بوشهر
۱۹ لیانا بانوی درخشان و زیباروی ، مرکب از لیان به معنای درخشان و الف تأنیث
۲۰ لیسا روستایی در نزدیکی قزوین اسم دختر
۲۱ لیمو میوه خوردنی، ترش یا شیرین، معطر و زردرنگ

اسم دختر شروع با “م”

ردیف نام فارسی معنی اسم
۱ ماتیسا ماهتیسا، در گویش مازندران ماه تنها
۲ ماتینا گل سرخ در گویش مازندرانی
۳ ماجان معجن، مانند ماه، ماهگان، نام قدیم رودی در اطراف شاهرود
۴ مادیا نام همسر آخرین پادشاه ماد
۵ مارتا در اوستا مشا و مارتا به معنای نوع انسان آمده است، فناپذیر، دنیایی
۶ مامک مادر، خطاب محبت آمیز به فرزند دختر
۷ مامو نام زنی در زمان خسروپرویز پادشاه سلسله ساسانیان
۸ ماندان = ماندانا
۹ ماندانا عنبر سیاه، نام دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش پادشاه هخامنشی
۱۰ مانه نام روستایی در نزدیکی بجنورد
۱۱ مانیان دهی از دهستان جلگا در بخش کوهک شهرستان فیروزآباد، همچنین به معنی بی نظیر و بی همتا
۱۲ مانیا علاقه بسیار زیاد
۱۳ ماه آفرید آفریده ماه، آفریده شده چون ماه، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام زنی زیباروی، همسر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی
۱۴ ماه آفرین آفریننده ماه، نام یکی از پهلوانان هم زمان با بابک خرم دین، نام همسر فتحعلی شاه قاجار
۱۵ ماه بانو زنی که چون ماه می درخشد.
۱۶ ماه به بهتر از ماه
۱۷ ماه پرن زیبا و لطیف چون ماه و پرند
۱۸ ماه پری زیبا چون ماه و پری
۱۹ ماه پیکر آن که پیکرش چون ماه زیبا و دل انگیز است.
۲۰ ماه تابان ماه درخشان و نورانی
۲۱ ماه جهان ماه دنیا، زیبای جهان
۲۲ ماه چهره ماهچهر، آن که چهره اش چون ماه تابان و درخشان است، زیبارو
۲۳ ماه خاتون بانویی که چون ماه زیباست.
۲۴ ماه خانم (فارسی,ترکی) : ماه (فارسی) + خانم (ترکی) بانویی که چون ماه زیباست.
۲۵ ماه خدای نام فرشته ای
۲۶ ماه رخسار ماهچهر
۲۷ ماه روی ماهچهر
۲۸ ماه زیور زیور و زینت ماه
۲۹ ماه شاد مرکب ازماه + شاد (خوشحال)
۳۰ ماه شید روشنی و درخشش ماه
۳۱ ماهانه دختر ارمنشاه شاه ماچین در داستان سمک عیار
۳۲ ماهبد مرکب از ماه + بد (پسوند اتصاف)
۳۳ ماهپاره دارای زیبایی ای چون زیبا یی ماه
۳۴ ماهتا مهتا، مانند ماه
۳۵ ماهتاب مهتاب
۳۶ ماهتاج آن که تاج او چون ماه می درخشد.
۳۷ ماهتیسا در گویش مازندران ماه تنها
۳۸ ماهچهر ماه چهره، آن که چهره اش چون ماه تابان و درخشان است، زیبارو
۳۹ ماهدخت دختر زیباروی چون ماه
۴۰ ماهدیس آن که مانند ماه زیباست.
۴۱ ماهرخ ماهچهر، آنکه صورتی زیبا و درخشان چون ماه دارد.
۴۲ ماهرو بانوی زیبا رو، دختری که چهره اش مانند ماه زیبا و درخشان است.
۴۳ ماهزاد زاده ماه، زیبا
۴۴ ماهک ماه کوچک، نام یکی از پادشاهان سکائی
۴۵ ماهکان منسوب به ماه کوچک، دختری کوچک و زیبا، این اسم در مناطق بلوچ نشین رایج است.
۴۶ ماهگل ان که چون ماه و گل زیباستف زیبا روی
۴۷ ماهناز ناز و زیبا مانند ماه
۴۸ ماهناک روشنی ماه و مهتاب
۴۹ ماهنوش آن که چون ماه زیبا و چون عسل شیرین است.
۵۰ ماهور نام یکی از دستگاه های موسیقی ایرانی و اسم فارسی دختر
۵۱ ماهوش مانند ماه
۵۲ ماهویه ماهوی
۵۳ ماهی جانوری مهره دار، آبزی معروف
۵۴ ماهین منسوب به ماه، مانند درخشان و نورانی
۵۵ مدیا نام همسر آخرین پادشاه ماد
۵۶ مدیسه نام روستایی در استان اصفهان
۵۷ مرجون گل میشه بهار
۵۸ مردآوند نام دختر کوچک یزدگرد پادشاه ساسانی
۵۹ مرسده معنی ۱: ملکه؛ ۲: جنگل راش، جای روئیدن راش، به مجاز یعنی زیبا، خرم و با طراوت
۶۰ مرمر نوعی سنگ دگرگون شده آهکی که به علت زیبایی در مجسمه سازی و نماسازی ساختمانها به کار می رود.
۶۱ مرمرین ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر
۶۲ مروا پهلوی فال نیک و دعای خیر
۶۳ مروارید نوعی ماده قیمتی سخت و سفید یا نقره ای که در بعضی صدفهای دریایی یافت می شود، دُر، لؤلؤ
۶۴ مژان نرگس نیمه شکفته
۶۵ مژده خبر خوش و شادی بخش، بشارت
۶۶ مژگان مژه ها
۶۷ مستانه مستی آور، سرخوش و شاد
۶۸ مشکاه مکان نورانی، چراغدان، طاقی بلند که چراغ را در آن گذارند.
۶۹ مشکنک از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی
۷۰ ملورین در بلورین، رویه شفاف
۷۱ ملوس قشنگ، ظریف و خوشگل
۷۲ ملیله رشته باریک فلزی طلا
۷۳ منا (نامی اوستایی، پهلوی، فارسی) شایسته شاهی، شایگان
۷۴ منیژه از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر افراسیاب و همسر بیژن از پهلوانان ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
۷۵ موژان موجان ، گل نرگس نیم شکفته ، گل نرگسی که تازه در حال بازشدن است.
۷۶ مه پاره ماهپاره
۷۷ مه پیکر آن که چون ماه تابان و درخشان است، خوش اندام و زیبا
۷۸ مه سیما مه (فارسی) + سیما (عربی)، ماه سیما
۷۹ مه فروز فروزنده و روشن کننده چون ماه روشن و پیدا
۸۰ مه فروغ پرتو ماه
۸۱ مه گل ماه گل
۸۲ مه لقا (فارسی – عربی) مه (فارسی) + لقا (عربی) = آن که چهره و صورتی زیبا چون ماه دارد.
۸۳ مه یاس زیبارو – زیبا مانند ماه و لطیف مانند گل یاس
۸۴ مها در گویش مازندران ابر
۸۵ مهبا همراه ماه
۸۶ مهبان نگهبان ماه، مجازا زیبا و مهتاب رو
۸۷ مهتا همتای ماه، زیبا و درخشان چون ماه
۸۸ مهتاب نور و روشنایی ماه نام فارسی
۸۹ مهتاج آنکه تاجی درخشنده چون ماه دارد.
۹۰ مهدخت دختری که چون ماه می درخشد و زیبا است.
۹۱ مهدخت دختر بزرگ و سرور
۹۲ مهدیس شبیه ماه، بسیار زیبا و سفید
۹۳ مهدیسا منسوب به مهدیس ، مانند ماه ، دختر زیبا ، بانویی با چهره ای درخشنده چون ماه
۹۴ مهر محبت و دوستی، خورشید، هفتمین ماه از سال شمسی، نام روز شانزدهم از هر ماه در تقویم ایران باستان، فرشته نور و عهد و پیمان در آیین زردشتی
۹۵ مهرآذر مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + آذر (آتش)، از موبدان پارس در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
۹۶ مهرآذین مرکب از مهر (خورشید) + آذین (آرایش)
۹۷ مهرآسا مانند خورشید
۹۸ مهرآفرید آفریده خورشید، نام همسر ایرج بنا به روایتی
۹۹ مهرآگین همراه با محبت
۱۰۰ مهرآور آن که موجب مهر و محبت شود، آورنده محبت
۱۰۱ مهرا منسوب به مهر، بانوی مهربان، دختری که مانند خورشید یا از تبار خورشید است.
۱۰۲ مهرافروز روشن کننده مهر و محبت
۱۰۳ مهرانا منسوب به مهران، دارنده مهر، نام پدر اروند سردار ایرانی در عهد انوشیروان، نام شهری در غرب ایلام، نام یکی از خاندان های هفتگانه عصر ساسانی که مقرشان در پارس بوده نیز هست.
۱۰۴ مهراندیش آن که در فکر و اندیشه محبت و مهربانی است.
۱۰۵ مهرانگیز برانگیزاننده محبت و دوستی
۱۰۶ مهرانه مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + انه (پسوند نسبت)
۱۰۷ مهراوه مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + اوه (پسوند شباهت)
۱۰۸ مهربان دارای محبت و عاطفه
۱۰۹ مهربانو زنی که چون خورشید می درخشد، بانوی خورشید
۱۱۰ مهرتا همتای مهر، تابان و درخشان چون خورشید
۱۱۱ مهرتاب آنچه خورشید بر آن می تابد.
۱۱۲ مهرخ آن که رویی زیبا چون ماه دارد، ماهرو، ماهرخ اسم ایرانی زیبا
۱۱۴ مهردخت دختر خورشید
۱۱۵ مهردیس مانند خورشید
۱۱۶ مهرسا مانند خورشید
۱۱۷ مهرشید خورشید نورانی
۱۱۸ مهرگان منسوب به ماه مهر، مهربانی، جشنی به همین نام که ایرانیان باستان در پانزدهمین روز مهر برگزار می کردند و در آن روز از دوستان صمیمی خود قدر دانی می نمودند.
۱۱۹ مهرگل مرکب از مهر (خورشید) + گل، آن که در میان گلها چون خورشید می درخشد.
۱۲۰ مهرناز زیبا چون خورشید،از شخصیتهای شاهنامه، نام خواهر کیکاووس پادشاه کیانی و همسر رستم پهلوان شاهنامه
۱۲۱ مهرنگ به رنگ ماه ، دختر زیبا و سفید رو
۱۲۲ مهرنگار نگارنده خورشید، نام همسر یزدگرد پادشاه ساسانی
۱۲۳ مهرنوش شنونده محبت، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
۱۲۴ مهرو آن که رویی زیبا چون ماه دارد، ماهرو
۱۲۵ مهرو از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام چوبین سردار ساسانی
۱۲۶ مهروز آن که روزش چون ماه درخشان است، خوشبخت
۱۲۷ مهروش مانند خورشید
۱۲۸ مهری منسوب به مهر
۱۲۹ مهریز زیباروی کوچک – ماه کوچک
۱۳۰ مهرین مهر (خورشید یا محبت) + ین (پسوند نسبت)، نام آتشکده ای در قم
۱۳۱ مهسا مانند ماه، زیبا
۱۳۲ مهسان مانند ماه، زیبا
۱۳۳ مهسانه آن که چون ماه زیبا و درخشان است.
۱۳۴ مهستی (فارسی – عربی): مه (فارسی، ماه) + سیتی (عربی، سیدتی) ماه خانم، ماه بانو
۱۳۵ مهشاد مرکب از مه (ماه) + شاد (خوشحال)
۱۳۶ مهشید ماه روشن و درخشان، پرتو ماه
۱۳۷ مهفام به رنگ ماه
۱۳۸ مهکامه دارای کام و آرزویی چون ماه روشن و پیدا
۱۳۹ مهلا دوستانه، آهسته
۱۴۰ مهلقا مه لقا، مه (فارسی) + لقا (عربی) آن که چهره و صورتی زیبا چون ماه دارد.
۱۴۱ مهناز آن که چون ماه ناز و زیبا است، آن که به ماه ناز و فخر می فروشد.
۱۴۲ مهنور نور ماه ، دختر زیبا ، بانوی خوش چهره
۱۴۳ مهنوش دارای زیبایی دائمی ، بسیار زیبا و ماندگار ، همچنین زیبا و شیرین
۱۴۴ مهنیا آنکه اجداد و پدرانش از بزرگان و نیکان است، از نسل بزرگان، بزرگ زاده، مرکب از مه به معنای بزرگ بعلاوه نیا به معنای اجداد و نیاکان
۱۴۵ مهوش مانند ماه، بسیار زیبا
۱۴۶ مهیا منسوب به مه، بزرگمنش، بانوی بزرگ
۱۴۷ مهیاره آن که از ماه دست بند دارد.
۱۴۸ مهیتا زیبا و درخشان مانند ماه مرکب از مه (ماه) + ی نسبت + تا تشبیه
۱۴۹ مهین مانند ماه
۱۵۰ مهین بزرگتر، بزرگترین
۱۵۱ مهین دخت دختر بزرگتر
۱۵۲ میترا صورتی از واژه “مهر” در زبانهای ایران قدیم، الهه مهر که چشم دادگاه عدالت است و هیچ چیز را نمی‌توان از دید او پنهان داشت؛بدون گذشت درمقابل پیمان شکنان؛ پاسدار راستی
۱۵۳ میچکا در گویش مازندران گنجشک
۱۵۴ میخک گلی زینتی و پُرپَر به رنگهای سرخ، سفید، و صورتی
۱۵۵ میریام قوی و فربه، نام خواهر موسی(ع)
۱۵۶ میشکا میچکا، گنجشک در زبان مازندرانی
۱۵۷ میشی منسوب به میش، دارای رنگ قهوه ای مایل به سبز
۱۵۸ میگل مرکب از می (شراب) + گل
۱۵۹ میلا یکی از انواع مرغابی ، لک لک
۱۶۰ مینا گلی معمولاً سفید با گلچه های گلبرگی، پرنده ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ
۱۶۱ میناز (اسم فارسی – گیلکی) نازنین من = مرکب از م (مخفف من) + ناز (مخفف نازنین)
۱۶۲ مینو اسم دخترانه ایرانی به معنی آسمان، بهشت
۱۶۳ مینوچهر دارای چهره ای چون بهشت، زیبا روی
۱۶۴ مینودخت دختر آسمانی، دختر بهشتی
۱۶۵ مینورام آسمان آرام، نام فرشته رامش و خوشی
۱۶۶ مینورخ دارای چهره ای آسمانی و بهشتی
۱۶۷ مینوزاد زاده آسمان یا زاده بهشت
۱۶۸ مینوسرشت آن که یا آنچه طبیعتی مانند بهشت دارد.
۱۶۹ مینوش می نوشنده، نوشنده می
۱۷۰ مینووش مانند بهشت، زیبا چون بهشت
۱۷۱ میهن وطن، زادگاه
۱۷۲ میهن بانو بانوی وطن
۱۷۳ میهن تاج تاج و سرور وطن
۱۷۴ میهن دخت دختر وطن

اسم دختر شروع با “ن”

ردیف نام فارسی معنی اسم
۱ ناربن درخت انار
۲ ناردانا ناردانه، دانه انار
۳ ناردانه = ناردانا، دانه انار
۴ نارگل گل انار
۵ نارگل آن که چون گل لطیف و زیبا است.
۶ نارملا شکوفه گل انار،به کسر میم
۷ نارمیلا (اسمی ترکی-فارسی) شکوفه، غنچه، خصوصا شکوفه گل انار
۸ نارنج میوه ای آبدار و ترش، از گونه مرکبات
۹ نارو پرنده ای خوش آواز همانند بلبل
۱۰ نارون درختی خوش اندام و پُربَرگ و سایه دار
۱۱ نارین منسوب به نار، تر و تازه
۱۲ ناز کرشمه، غمزه
۱۳ نازآفرید آفریده ناز و زیبا
۱۴ نازآفرین مرکب از ناز (زیبا) + آفرین (آفریننده)، نام همسر فتحعلی شاه قاجار
۱۵ نازان فخرکننده، نازکننده
۱۶ نازبانو بانوی زیبا و عشوه گر
۱۷ نازبو ریحان
۱۸ نازپری آنکه مانند پری زیباست، نام دختر پادشاه خوارزم و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
۱۹ نازجهان موجب نازش و مباهات جهان
۲۰ نازخاتون بانوی زیبا، نام دختر امیر کردستان در زمان پادشاهای الجایتو
۲۱ نازدار آن که رفتاری خوشایند و جذاب دارد، ملوس
۲۲ نازدانه فرزند محبوب پدر و مادر، دردانه
۲۳ نازدخت دختر زیبا و ناز
۲۴ نازدلبر معشوق زیبا و جذاب، نام دختری در منظومه ویس و رامین
۲۵ نازرخ دارای روی زیبا و لطیف
۲۶ نازَک نازنین و زیبا
۲۷ نازُک محبوب، معشوق، لطیف، ظریف
۲۸ نازگل دختری که مانند گل زیبا و لطیف و ناز است.
۲۹ نازگوهر دارای گوهر زیبا، گوهر و سنگ زیبا و قیمتی
۳۰ نازگیتی موجب نازش و مباهات گیتی
۳۱ نازلی ناز (فارسی) + لی (ترکی) دارای ناز و عشوه، نام یکی از شهرهای ترکیه
۳۲ نازمهر مهرناز، زیبا چون خورشیدن ام اصیل ایرانی
۳۳ نازنوش زیبا و شیرین
۳۴ نازنین بسیار دوست داشتنی، عزیز و گرامی، زیبا و ظریف
۳۵ نازنین زیبا و شیرین
۳۶ نازنین چهر دارای صورتی ظریف، زیبا و دوست داشتنی
۳۷ نازی منسوب به ناز
۳۸ نازیاب از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی
۳۹ نازیار یار زیبا
۴۰ نازیلا دختر طناز و عشوه گر
۴۱ نازینه منسوب به ناز
۴۲ ناژین درخت نارون
۴۳ نافه ماده ای با عطر نافذ و پایدار که زیر پوست شکم نوعی آهو به دست می آید.
۴۴ ناکتا ناک (در گویش مازندران نوعی گلابی شیرین) + تا، شیرین مثل گلابی
۴۵ نانا پدر و مادر، نعناع
۴۶ نانیسا نام روستایی در نزدیکی مراغه
۴۷ ناوه نام روستایی در نزدیکی خرم آباد
۴۸ ناهید زهره، آناهیتا، از شخصیتهای شاهنامه، نام دیگر کتایون همسر گشتاسپ پادشاه کیانی
۴۹ نایریکا از اسامی قدیمی ایرانی
۵۰ نرجس خاتون مرکب از نرجس (نرگس) و خاتون، لقب مادر حضرت مهدی عج الله فرجه الشریف
۵۱ نرسا در اساطیر زوروانیه نام یکی از خدایان
۵۲ نرگس (گرفته شده از یونانی) ، گلی خوشبو و زینتی با گلبرگ های سفید و زرد
۵۳ نرمین منسوب به نرم، لطیف، مهربان
۵۴ نساک نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
۵۵ نستر نام راهبی همزمان با انوشیروان پادشاه ساسانی
۵۶ نسترن گلی شبیه رز به رنگهای صورتی، سفید و زرد
۵۷ نسرین گلی به رنگ زرد یا سفید و خوشبو که یکی از گونه های نرگس است.
۵۸ نسرین مهر زیبا و درخشان چون گل نسرین و خورشید
۵۹ نسرین نوش زیبا چون گل نسرین و شیرین چون عسل، نام دختر پادشاه سقلاب و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
۶۰ نقره فلزی گرانبها، نرم و سفید که در ساختن زیورآلات، آینه، و… به کار می رود.
۶۱ نکیسا نام موسیقیدان مشهور در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
۶۲ نگار نقش، تصویر، زیور، زینت، دختر یا زن زیباروی؛ معنی اسم نگار: ۱- (به معنی نگاشتن و نگاریدن)؛ نقش، تصویر؛ ۲- نگار (به مجاز) به معنی معشوق زیباروی و (در قدیم) (به مجاز) دختر یا زن زیباروی و هم چنین بت و صنم؛ ۳- هم چنین به معنی زیور و زینت؛ ۴- نقش نگین؛ ۵- (در قدیم) رنگین و منقش؛ ۶- (اَعلام) هم چنین نگار نام شهری در شهرستان بردسیر، در استان کرمان می باشد.
۶۳ نگارا بانوی زیبا، دختر خوش چهره، کنایه از محبوب است.
۶۴ نگاربسته نقشی که زنان با حنا بر دست و پای خود می بندند. نام اصیل فارسی
۶۵ نگارشید نقش و نگار درخشان
۶۶ نگاره نقش، شکل، تصویر
۶۷ نگارین زیبا، آراسته، مزین
۶۸ نگین سنگ قیمتی و زینتی که بر روی انگشتر، گوشواره، و جز آنها کار می گذارند.
۶۹ نگینه نگین + های تشبیه،مانند نگین
۷۰ نوا صدای آهنگین، نغمه،آواز، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
۷۱ نواآفرین آفریننده نغمه و آواز
۷۲ نوازش از روی مهربانی دست بر سر کسی کشیدن، چیزی را به آرامی و پیاپی لمس کردن، مهربانی و لطف، تسلی دادن و دلجویی کردن
۷۳ نوباوه کودک یا نوجوان، میوه ای که تازه رسیده باشد، میوه تازه و نورس
۷۴ نوبر تر و تازه و جدید، شاداب نام پارسی
۷۵ نوبهار آغاز فصل بهار، فصل بهار، نام آتشکده ای در بلخ
۷۶ نورسته تازه روییده، جوان، تازه بالغ شده
۷۷ نوژان درخت صنوبر و کاج
۷۸ نوش آفرید آفریده بی مرگ، آفریده جاوید
۷۹ نوش آفرین جاویدان آفریده شده
۸۰ نوش آگین به شهد و شکر آویخته، نوشین
۸۱ نوش لب دارای لبی شیرین، شیرین لب
۸۲ نوشا نیوشا، شنوا، شنونده
۸۳ نوشابه آب گوارا، نام پادشاهی در سرزمین بردع
۸۴ نوشاد نام شهری که زیبارویان آن معروف بوده اند.
۸۵ نوشان نوشنده
۸۶ نوشزاد زاده جاوید، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر انوشیروان پادشاه ساسانی
۸۷ نوشناز دارای ناز و غمزه شیرین
۸۸ نوشه انوشه،جاوید، زنده، شاد، خوشحال، خرم، گوارا، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر بهرام بهرامیان و خواهر نرسی پادشاه ساسانی
۸۹ نوشید مرکب از نو (تازه) + شید (خورشید)، نام مادر مانی دین آور معروف ایرانی
۹۰ نوشین شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار
۹۱ نوشین لب نوش لب، دارای لبی شیرین، شیرین لب
۹۲ نوشینه نوشین،شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار
۹۳ نوگل گلی که تازه شکفته شده است، دختر جوان
۹۴ نهال درخت یا درختچه نورس که تازه نشانده شده است.
۹۵ نیاز حاجت،احتیاج
۹۶ نیالا نام روستایی اطراف ساری
۹۷ نیایش دعا به درگاه خداوند، ستایش، عبادت، پرستش و احترام نسبت به کسی
۹۸ نیتا
۹۹ نیسا نام همسر پادشاه کاپادوکیه
۱۰۰ نیک آفرید آفریده خوب و نیکو
۱۰۱ نیک آفرین آفریننده نیکی و خوبی
۱۰۲ نیک اختر دارای ستاره و طالع خوب و خوش، خوشبخت، سعادتمند
۱۰۳ نیک تاج آن که تاج نیکو و خوب دارد.
۱۰۴ نیک تاش (فارسی,ترکی) : نیک (فارسی) + تاش (ترکی) همتا و مانند نیکان
۱۰۵ نیک چهر نیک چهره، خوبرو، نیکوروی، زیبا
۱۰۶ نیک چهره نیکچهر،خوبرو، نیکوروی، زیبا
۱۰۷ نیک دخت دختر خوب و نیکو
۱۰۸ نیک رخسار آن که دارای چهره ای پاک و زیباست.
۱۰۹ نیک مهر آن که دارای محبتی کامل و شایسته است.
۱۱۰ نیک یار دوست مشفق
۱۱۱ نیکا چه خوب است، خوشا، نام رودی در شمال ایران
۱۱۲ نیکتا خوب، نیکو
۱۱۳ نیکناز آن که دارای عشوه و غمزه ای خوب و نیکوست.
۱۱۴ نیکو خوب، زیبا
۱۱۵ نیلا نیل (سنسکریت) + ا (فارسی) به رنگ نیل، نیلی؛
۱۱۶ نیلاب مجازا آبی ملایم و آرامش بخش. نام قدیم شهر جندی شاپور، همچنین مایعی آبی رنگ که در رنگرزی کاربرد دارد را می نامند. نام پسر
۱۱۷ نیلرام اسم فرشته نگهبان برف و باران و تگرگ
۱۱۸ نیلگون نیل (سنسکریت) + گون (فارسی) به رنگ نیل، کبود، لاجوردی
۱۱۹ نیلیا به زنگ نیلی ، منسوب به نیلی ، مرکب از نیلی و الف نسبت
۱۲۰ نیمتاج نیم (فارسی) + تاج (فارسی) تاج کوچک آراسته به جواهر
۱۲۱ نیوان نیواندخت،نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی
۱۲۲ نیواندخت نیوان، نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی
۱۲۳ نیوشا شنوا، شنونده
۱۲۴ نیووند نام گیاهی می باشد.

اسم دختر شروع با “و”

ردیف نام فارسی معنی اسم
۱ وانیا هدیه با شکوه خداوند
۲ ودا به کسر واو، نام مجموعه کتابهای چهارگانه هندو ها که به زبان سانسکریت نوشته شده است. این چهار کتاب عبارت اند از ریگ، یاجو، ساما، آتاروان. این مجموعه کتاب در زمان اورنگ گورکانی به فارسی ترجمه شده است.
۳ ورتاج گلی سرخ رنگ که همیشه روی به آفتاب دارد.
۴ ورجا بلندمرتبه، ارجمند
۵ وردآفرید آفریده گل
۶ وردآور مرکب از ورد (گل) + آور(آورنده) – نام دختر پارسی
۷ ونوشه در گویش مازندران گل بنفشه
۸ وه آفرید (وه = خوب) آفریده خوب
۹ وه آفرین آفریننده خوب یا آفریننده خوبی
۱۰ وه نوش بهنوش، مرکب از به (بهتر یا خوب) + نوش (عسل)
۱۱ وهان جمع خوبان، بهان (وه = خوب)
۱۲ وهرو خوبروی
۱۳ ویدا آشکار و هویدا
۱۴ ویرو نام پهلوان و سپهداری در منظومه ویس و رامین
۱۵ ویستا دانش و فرهنگ
۱۶ ویشکا نام روستایی نزدیک رشت
۱۷ وینا رنگارنگ، همچنین روشن و آشکار
۱۸ ویوگ عروس نامهای اصیل ایرانی
۱۹ ویونا نام روستایی نزدیک شهر کاشان

اسم دختر شروع با “ه”

ردیف نام فارسی معنی اسم
۱ هرانوش دختر آتش، دختری با روی برافروخته، کنایه از دختر زیبا روی
۲ هستی زندگی، وجود، زندگانی
۳ هما پرنده ای با جثه بزرگ که بنا به تصور گذشتگان سایه اش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی می رسد. هما از شخصیتهای شاهنامه بوده و نام دختر گشتاسپ پادشاه کیانی و همچنین نام دختر بهمن
اسفندیار ملقب به چهرزاد بوده است.
۴ همایون بخت خوشبخت، کامیاب، خجسته بخت
۵ همایون چهر خوشروی، خوش سیما و زیبا
۶ همتا نظیر، مانند
۷ همیشه بهار گیاهی زینتی یا خودرو با گلهای زرد یا نارنجی که در تمام مدت سال دیده می شود.
۸ همیلا نام ندیمه شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
۹ هنگامه فوق العاده، شگفت انگیز، عالی، فتنه، آشوب
۱۰ هوبخت خوشبخت
۱۱ هوتس به ضم ت، = آتوسا، نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، همسر داریوش و مادر خشایارشا
۱۲ هوتوس = آتوسا، نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، همسر داریوش و مادر خشایارشا
۱۳ هوده راست، درست
۱۴ هور خور، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
۱۵ هورآفرین آفریننده خورشید
۱۶ هورتاش (فارسی,ترکی) هور (فارسی) + تاش (ترکی) آنکه چون خورشید نورانی است.
۱۷ هورتن آن که تن و بدنی پاک و درخشان چون خورشید دارد.
۱۸ هورچهر آن که چهره و سیمایی درخشان و نورانی چون خورشید دارد.
۱۹ هورخش آفتاب عالمتاب
۲۰ هورداد داده خورشید
۲۱ هوردخت دختری زیبا چون خورشید
۲۲ هوردیس زیبا و روشن چون خورشید
۲۳ هوررخ هورچهر
۲۴ هورزاد زاده خورشید
۲۵ هورزاد خوب زاده، اصیل، شریف
۲۶ هورشاد مرکب از هور (خورشید) + شاد
۲۷ هورشید خورشید، آفتاب
۲۸ هورمهر خورشید
۲۹ هورناز خورشید زیبا
۳۰ هوروش درخشان و زیبا چون خورشید
۳۱ هوزان نرگس نو شکفته
۳۲ هومهر دوست، یار
۳۳ هویار یار خوب و خوش
۳۴ هیلا پرنده ای شکاری کوچکتر از باز را گویند.

اسم دختر شروع با “ی”

ردیف نام فارسی معنی اسم
۱ یارگل دوستی که همانند گل زیباست.
۲ یارناز دوست زیبا
۳ یارنوش دوست و یاری که چون عسل شیرین و دلنشین است.
۴ یاس گلی زینتی با رنگهای سفید، زرد، سرخ و بنفش و بسیار خوشبو، گل منسوب به حضرت زهرا (س)
۵ یاسمن گلی زینتی با گل های درشت و معطر، به رنگهای سفید، صورتی، زرد و قرمز
۶ یاسمین یاسمن
۷ یاسمینا یاس و مینا گلی به رنگهای سفید، زرد و کبود
۸ یغماناز (اسمی فارسی-ترکی) از ترکیب یغما (ترکی) + ناز (فارسی) یغما، نام دختر پادشاه چین و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
۹ یگانه اسمی فارسی به معنی صمیمی، همدل، یکرنگ، بی همتا، بی نظیر،
تنها و منحصر به فرد
۱۰ یوتاب نام خواهر آریوبرزن پادشاه آذربادگان

اسم دختر ایرانی

اسم دختر قرانی
اسم دختر جدید و باکلاس
اسامی دختر ثبت احوال
اسم دخترانه شیک
اسم دختر ترکی
اسم دختر کردی
اسم دختر عربی
جدیدترین اسم دختر سال

مدیر:

View Comments (0)

Related Post