چطور يک رابطه خراب شده را ترميم کنيم

چطور یک رابطه خراب شده را ترمیم کنیم

درخانه با همسرتان دعوا می کنید، در محل کار با همکارتان، انگار با زمین و زمان مشکل پیدا کرده اید. چه باید کرد؟

گاهی اوقات کلید ماجرا در دست های خودمان است. نه نیازی است که از دیگران کمک بگیرید و نه دلیلی برای ناامیدی وجود دارد. تنها چند راهکار ساده لازم است؛ چند راه علمی که در کوتاه ترین زمان مشکلاتمان را حل کند و فشار و مشکلاتی را که تا همین چند روز پیش حل نشدنی به نظر می رسیدند، از زندگیمان بردارد. شاید بعد از چند تغییر ساده، شما هم احساس کنید که زندگی آن قدرها سخت نیست؛ آن قدرها که هیچ راهی برای حل کردن سختی هایش وجود نداشته باشد. برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد، دراین مقاله نمونه هایی از آنها همراه با پیشنهادی برای حل آنها آمده است

چطور یک رابطه خراب شده را ترمیم کنیم؟

در خانه

بعد ازیک دعوا ممکن است شما و همسرتان مدتی با هم صحبت نکنید! خب، چطور می توانید دوباره شروع کنید؟ بهترین راه برای ختم کردن غائله این است که خودتان شروع کنید. اول از خود بپرسید که وظیفه من دراین مورد چیست و چه باید بکنم؟آیا بهتر است از این فرصت برای اثبات قدرتم استفاده کنم؟ آیا بهتر است از این آب گل آلود احترام بیشتری نصیب خود کنم؟

بهتر است شرایط را درک کنید و از خود بپرسید که این سکوت تهدیدآمیز تا کی قرار است شما را احاطه کند؟ پس، بهتر است پیشقدم شوید. وقتی می خواهید سر صحبت را باز کنید. محترمانه حرف بزنید. به جای اینکه بگویید« من آماده ام!بیا حرف بزنیم». بگویید «دوست دارم بهتر تو را درک کنم تا دیگر چنین مشکلی پیش نیاید؛ پس هر وقت برای صحبت آماده بودی مرا خبر کن. »

در محل کار

همکارتان نامه اداری مهمی را که در غیابتان رسیده از شما پنهان کرده؛ حالا رئیستان از شما نتیجه کاری را می خواهد که ازآن بی خبرید، چه باید بکنید؟

آدم ها اغلب نگران چیزهایی هستند که در غیابشان اتفاق می افتند. اگر بعد از یک روز مرخصی به محل کارتان می روید، برای از بین بردن سوء تفاهم ها، با رئیستان صحبت کنید. از او در مورد وظایفتان بپرسید، اینکه بعداز یک روز غیبت چه مسؤولیت های تازه ای به شما محول شده؛ در چه تصمیم گیری هایی باید دخالت کنید؛ چطور می توانید اطلاعات مورد نیازتان را به دست بیاورید، همچنین از او بپرسید که آیا توصیه خاصی برای شما دارد تا از وقوع دوباره این اتفاق جلوگیری شود؟ با این راه ها هم رئیستان را از خود راضی تر می کنید هم با آرامش بیشتری کارتان را آغاز می کنید و هم به کسانی که می خواستند زیرابتان را بزنند می فهمانید که هشیارتر از آن هستید که بگذارید چنین اتفاقی بیفتد.

با دوستان

دوستتان همیشه از مشکلاتش برای شما می گوید اما هیچ وقت از شما نمی پرسد که «حالت چطور است!» چطور می توانید بدون آنکه رابطه تان را خراب کنید به این روند آزار دهنده پایان دهید؟

می توانید بگذارید مثل قبل این اتفاق تکرار شود:تلفن زنگ بخورد، گوشی را بردارید و بعد دوستتان بمب مشکلاتش را روی سرتان منفجر کند. اما نه! بهتراست اوضاع را عوض کنید. برای مثال می توانید به او زنگ بزنید و بگویید«سلام ! من امروز ۳۰ دقیقه برای صحبت کردن فرصت دارم و اتفاقات زیادی هم هست که دوست دارم در موردش با تو صحبت کنم. پس چطور است ۱۵ دقیقه من از آنها بگویم و ۱۵ دقیقه هم تو برایم تعریف کنی که اوضاعت چطور است؟» البته راه دیگری هم هست. می توانید به او بگویید که گاهی خیلی دوست دارید برایش درد دل کنید اما نمی توانید از او بپرسید که آیا پیشنهادی برای حل کردن این مشکل دارد؟ با این کار شما او را متهم به ایجاد چنین فاصله ای نمی کنید بلکه بدون آنکه دوستی تان به هم بخورد، از او کمک می خواهید.

چطور قلب شکسته مان را ترمیم کنیم؟

معمولاً بعد از جدایی و تمام شدن یک رابطه عاطفی، طرفین احساس واخوردگی پیدا کرده و فکر می کنند دیگر نمی توانند قلب شکسته شان را آرام کنند وهرگز این خلاء و شکست جبران نمی شود. تا حالا فکر کرده اید که اگر شما در چنین شرایطی باشید با این احساس چه می کنید؟

البته !چنین حسی شاید درآن دوره برایتان طبیعی باشد و شاید گاهی فکر کنید که با وجود تمام تلاش هایتان نمی توانید به تنهایی از آن خلاص شوید و قلب شکسته تان راترمیم کنید! اما حقیقت این است که دراین برهه، تنها چیزی که به آن احتیاج دارید«امید» است. وقتی به تنهایی نمی توانید آن را پیدا کنید، پس بهتراست دست به جیب شوید و برای خودتان امید «بخرید». بله، درست متوجه شدید شما می توانید با پرداختن بهای جلسه ای چند هزار تومان ازیک روان شناس مقداری امید بخرید. شاید فکر کنید که حرف های آنها تکراری و ساده انگارانه باشد و خودتان همه اش را می فهمید اما باور کنید وقتی یک متخصص بی طرفانه ماجرا را از بیرون ببیند و قضاوت کند. موضوع فرق می کند. وقتی شما روان شناسنان را باور کرده و به حرف ها و قضاوت هایشان اطمینان می کنید. در واقع مقدمات یک حیات دوباره را برای خودتان فراهم می آورید.

شاید وقتی به شما می گوییم قضاوت روان شناسی که از بیرون به ماجرا نگاه می کند، قابل اعتمادتراست آشفته شوید و بگویید کدام قضاوت؟ کدام اعتماد؟ خب نگران نباشید. شاید او نتوانسته اعتماد شما را جلب کند. خب سراغ کس دیگری بروید. از پیدا کردن روان شناسی که برایتان قابل اطمینان است ناامید نشوید. شاید مجبور شوید پنج نفر را امتحان کنید اما وقتی می فهمید سه نفر از آن پنج نفر یک حرف را می زنند قطعاً وضع فرق می کند و درست در لحظه ای که به شما می گویند همه این مشکلات تمام می شوند و با راهکارهایی شرایط را برای بهبودی فراهم می کنند، انگار یک آمپول ویتامین B به قلبتان تزریق می شود. شاید روان شناسان به شما از اشتباهاتتان بگوید و از فرصت هایی که از دست داده اید، شاید به شما راه حل هایی دهد که از بروز دوباره این اتفاقات جلوگیری شود؛ شاید فکرکنید که او به شما امید واهی می دهد اما باور کنید امید حتی اگر واهی هم باشد، می تواند به شما برای آغاز یک روز دیگر و چه بسا یک ارتباط دیگر انرژی دهد. پس این را بپذیرید:«کسی باید از دور شما را قضاوت کند!»

چطور یخ رابطه را بشکنیم؟

سلام… حالتان چطور است ؟ خب… بعدش چی؟وقتی می خواهید با کسی که زیاد نمی شناسیدش صحبت کنید از کجا باید شروع کنید؟

یک شهرساز مشهور می گوید: «اگر شما بنای عظیمی رابسازید و آن را گوشه پیاده رو بگذارید، آدم های بسیاری را خواهید دید که درباره آن با یکدیگر حرف می زنند؛ حتی اگر همدیگر را نشناسند. » خب، می توانیم از صحبت این معمار به نتیجه جالبی برسیم. برای اینکه صحبتمان با کسی که نمی شناسیم گل بیندازد، بهتراست پای موضوعی را وسط بکشید. به عبارتی برای برقراری یک مکالمه موفق لازم نیست مدام از خودتان صحبت کنید یا اینکه بدون وقفه از طرف مقابل سوال کرده و او را مانند یک بازپرس تخلیه اطلاعاتی کنید. می توانید دراین مواقع موضوع سومی را مطرح کنید تا مکالمه تان درگیر سکوت های آزار دهنده نشود. این شاید نصیحت بی مورد و پیش پا افتاده ای به نظر برسد اما این طور نیست. پیدا کردن یک عنصر سوم برای زنده نگه داشتن مکالمه از هر چیزی واجب تر است. این اتفاق دو پیام واضح را به همراه دارد؛ پیام هایی که می توانند اعتماد شما و طرف مقابلتان را به هم جلب کنند؛ «قرارنیست من به حریم خصوصی تو تجاوز کنم و همین طور قرار نیست تو با موضوعات خصوصی زندگی من کاری داشته باشی!»

چطور از اتفاقات ناخوشایند بربیاییم؟

موضوعی هست که مدت ها شما را آزار می دهد اما هیچ وقت فرصتی برای حل کردن آن نداشته اید؟ عادتی دارید که همیشه به زیان شما تمام می شود؟خب، درستش کنید؟ برای خلاق بودن راه های زیاد وجود دارد اما بهتر است سراغ یکی از آنها برویم:«یک کارفرمای استرالیایی از مهندسان شرکتش خواست تا یکی از مهم ترین مشکلاتی را که با آن دست و پنجه نرم می کنند انتخاب کرده و یک روز کاری را صرف حل کردن آن بکنند. این کارفرما به آنها اطمینان داد که لازم نیست مشکل مورد نظر در محدوده فعالیتی باشد که روزهای دیگر انجام می داده اند بلکه کافی است تصمیم بگیرند آن را حل کنند». آدم ها اغلب باور ندارند که در یک مدت زمان کوتاه، چه کارهای بزرگی را می توانند انجام دهند اما در واقع اگر آنها زمان خود را با کارهایی که انجام دادنشان را لازم می بینند در فهرستی مرتب ثبت کنند، اوضاع خیلی فرق می کند.

کافی است روزی از خواب برخیزند و تصمیم بگیرند چیزی را که روزهای قبل آزارشان می داده تغییر دهند. دراین مواقع افراد نباید نگران این باشند که بعد از تمام شدن روز، کار را بی عیب و نقص انجام داده اند یا نه!بلکه باید تنها تصمیم بگیرند و برای انجام دادنش دست به کار شوند. شما هم می توانید از این راهکار استفاده کنید. البته در تمام مدتی که کار مورد نظرتان را انجام می دهید خوش بگذرانید. اگر شما در طول این روز نخندید و احساس آرامش بیشتری نکنید، در واقع کاری را انجام نداده اید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *