راز افسون پرواز را از عقاب بپرس!
بعضی چیزها را باید صد بار تکرار کرد. بعضی چیزهای دیگر را باید هزاران بار مرور کرد و بعضی چیزها هستند که باید هر روز آنها را تکرار کرد مبادا یادمان برود و از آن غافل شویم.
یکی از آن چیزهایی که هر روز باید تکرارش کنیم و یک لحظه از آن غافل نشویم راز افسون پرواز عقاب در آسمان است.
راه سوم این شماره میگوید راز افسون پرواز را از عقاب بپرس و راز خزیدن روی خاک را از مار!
این جمله را شاید قبلا به شکلهای مختلف و متفاوت شنیده باشید. اما اولین راه سوم سال جدید میگوید که به گونهای روی این جمله تامل کن که انگار اولین باری است که آن را میشنوی.
به راستی آنها که از مار در مورد پرواز مشورت میخواهند نمیدانند که مار هیچوقت پرواز نکرده است و اصلا دست و پایی ندارد که آنها را به هم بکوبد و لذت باز کردن دستها و بالها در مقابل باد را حس کرده باشد؟! مار اگر هم بخواهد در مورد پریدن و پرواز به شما مشورت دهد نمیتواند این کار را انجام دهد و چارهای جز خجالت و سرافکندگی ندارد. در این میان مار هیچ گناهی ندارد. کافی است از او در مورد خونسرد بودن و خزیدن و بیدست و پا روی زمین کشاندن سوال کنید. میبینید دریایی از اطلاعات و نصایح و سفارشات کاملا کاربردی و منسجم تحویلتان میدهد. چون کار و تخصصش این است. اصلا ساختمان بدن و روح و مغزش برای این کار طراحی شده است. خزیدن در خون مار است و تکتک سلولهای آن دنیایی خاطره از بیدست و پایی و روی زمین لغزیدن را به یاد دارند.
اما از سوی دیگر عقاب استاد پرواز در اوج آسمان است. عقاب خزیدن نمیداند اما پریدن در خون اوست. تمام جسم و روح و مغز او برای پریدن طراحی شده است. پریدن بخشی از حیات اوست. عقاب اگر نپرد میمیرد. برای همین وقتی از عقاب در مورد پرواز سوال کنید بدون هیچ مقدمهای دست شما را میگیرد و به بالاترین نقطه آسمان میبرد و به صورت عملی به شما میگوید: “ببین! اینجا آسمان است و آن پايین همانجا که مارها دارند رویش میخزند، زمین است. به همین سادگی!”
راه سوم این شماره میگوید برای هر کاری از نخبه و خبره آن کار مشورت بگیر! اگر از مار در مورد پرواز سوال کنی شاید جناب مار ساعتها برایت اندر مزایای پرواز سخنرانی کند و در وصف پریدن برایت شعرها بسراید و داستانها بگوید، اما چیزی در عمق وجود مار هست که با پرواز بیگانه است و از اوج گرفتن میترسد. این بیگانگی پنهان در عمق وجود مار باعث میشود که تو ناخودآگاه و بیآنکه متوجه شوی از پرواز بترسی و این دقیقا همان مصیبتی است که گریبانگیر همه آنهایی میشود که با غیرنخبه یک رشته مشورت میکنند. آنها به سادگی ترسانده میشوند. ترسی که نمیدانند دلیلش چیست و فقط احساس میکنند که باید بترسند، خیلی ساده، چون جناب مشاور با همه جلال و شکوهش، در پس کلام و نگاهش این ترس موج میزند.
آیا متوجه شدهاید معلمهایی که به درس مسلط نیستند چقدر یک موضوع درسی ساده را پیچیده و ترسناک جلوه میدهند؟! و برعکس آیا تا به حال حس کردهاید که استادان مسلط و وارد چقدر زیبا شما را از لابهلای پیچیدگیهای درس عبور میدهند و یک مسیر کاملا شفاف و درخشان را در جنگل به هم ریخته موضوعات درسی برایتان روشن میکنند؟
در واقع استادان مسلط هر رشته فرقشان با استادان معمولی این است که موضوعات آن رشته با پوست و خونشان عجین شده است و با تمام وجود آن را حس میکنند و از همه مهمتر از آن نمیترسند. به همین خاطر است که وقتی کنار آنها هستید و سوالی میپرسید به جای ترس و اضطراب، حسی عمیق از آرامش و اطمینان دل شما را پر میکند و نسبت به موضوع درسی که میپرسید شوق و شوری عظیم در وجودتان ایجاد میشود. به همین قیاس وقتی پای صحبت عقاب مینشیند و از او قصه پرواز را میشنوید میبینید که چقدر زیبا و باشکوه از اوج آسمانها و بلندای صخرهها صحبت میکند و چقدر وسوسهانگیز شوق پرواز را در دل شما زنده میکند.
کسی که خبره کار است دقیقا متوجه درجه اهمیت و اولویت موضوعات مختلف هست. او استخوانبندی و اسکلت اساسی موضوع را میشناسد. مستقیما هم سراغ آن میرود و کلیت آنچه را كه ضروری است به یکباره برای شما میشکافد و روشن میکند. بعد به تدریج به آن شاخ و برگ اضافه میکند و حتی بعضی اوقات آن را به خودتان واگذار میکند. چون وقتی اسکلت کلی را دریافتید شاخ و برگ اضافه کردن، دیگر کار چندان سختی نیست.
آن مثال عقاب یادتان هست. گفتیم وقتی از عقاب در مورد راز افسون پرواز بپرسید چه میکند؟ او خیلی ساده شما را از روی زمین برمیدارد و به اوج آسمان میبرد و از آن بالا زمین و مارهایی را که روی زمین میخزند، نشان میدهد و میگوید از این بالا دنیا این شکلی است. اول آن را با تمام وجود درک کن تا بعد قسمت اول درس پرواز را شروع کنیم.”
راه سوم این شماره هم میخواهد بگوید هر وقت سوالی در مورد پرواز داشتی سراغ عقاب برو که خبره اوجگیری در آسمان است. بیجهت با خزندههای روی زمین در مورد پرواز و پریدن بحث نکن! آنها از پاسخ دادن به تو عاجزند، نه اینکه این عجز ناشی از ضعفشان باشد. آنها خزندهاند و فقط خزیدن را بلدند و این تو هستی که برای یاد گرفتن سراغ معلم اشتباه رفتهای.
اگر یک ورزشکار را استاد مدرسه هنر کنید خواهید دید که دانشجویان، صبحها به جای تمرین نقاشی دارند ورزش میکنند و به جای خرید وسایل هنر مجبور به خرید وسایل ورزشی شدهاند.
اگر یک راننده تاکسی را مسوول نگهداری از باغ میوه کنید، خواهید دید که بعد از مدتی همه درختها را قطع کرده و فروخته و به جایشان چند تا ماشین مسافرکشی خریده و باغستان شما را تبدیل به دفتر آژانس کرایه اتومبیل كرده است.
اگر برای حل مشکل خانوادگی خود از یک فرمانده جنگی مشورت بخواهید خودتان خوب میدانید که نوع نصیحتهای او با توصیههای یک آرایشگر و یا شاعر فرق میکند. هر کسی از دید خودش دنیا را آنگونه که عادت کرده و شناخته میبیند و در نتیجه مشورتهایی هم که به شما میدهد در چارچوب ابعاد دنیایی که میشناسد اعتبار دارد.
راه سوم این شماره میگوید ورزشکاری که استاد مدرسه هنر شده، یا راننده تاکسی که به عنوان سرپرست باغداری انتخاب شده و یا آرایشگری که مشورت خانوادگی میدهد هیچ کدام در نوع مشورتهایی که میدهند مقصر نیستند. آنها اگر عاقل باشند خودشان را کنار میکشند و مسوولیت و مشاوره را قبول نمیکنند؛ اما اگر به خاطر فشار زندگی و مسايل مالی مجبور به مشورت دادن باشند، با فرض صادقانه بودن، در نهایت آن چیزی را که بلدند و در چنته دارند تحویل شما میدهند. همانطوری که از یک راننده تاکسی معمولی انتظار ندارید برای شما یک بازی شطرنج پیچیده را حل کند، نباید انتظار داشته باشید که همین راننده تاکسی از پس اداره باغداری شما برآید. برای اداره باغستان شما فقط به یک باغبان خبره نیاز دارید، همین و بس!
راه سوم این شماره در عین حال که یک توصیه کلیدی و طلایی را به همه آنها که نیازمند مشاورهاند تقدیم میکند در عین حال یک معیار و شاخص هم برای ارزیابی عدم موفقیت افرادی است که در کارهایی که به آنها نامربوط است گمارده شدهاند.
اگر میبینید کسی در کاری که به او سپرده شده به جای پرداختن به اصل کار به امور فرعی و حاشیهای بها میدهد و عمده وقت خود در طول ماه را به موضوعاتی میپردازد که ربطی به کار اصلی او ندارد، خیلی راحت و روشن مطمئن باشید که این فرد گناهی ندارد به جز اینکه خبره این کار نیست و از انجام کاری که به او سپردهاید عاجز است. وگرنه درست مثل همان استاد مسلطی که درسهای سخت را به سادهترین روش بیان میکند و مشکلترین مطالب را به شیواترین شکل درمیآورد، این کارمند شما هم اگر به راستی در کارش توانمند بود همان ابتدای کار سراغ مشکلات اصلی میرفت و از حاشیهپردازی و تقویت جزيیات غیرضروری دوری میکرد.
اگر میبینید به خاطر بیماری خود چندین بار نزد پزشک ثابتی میروید و هیچ تغییری در بهبود بیماری شما رخ نمیدهد، خوب خیلی ساده بدانید که پیش پزشک اشتباهی آمدهاید و باید سریع به جستوجوی متخصص خبره دیگری برآيید.
مار نمیتواند راجع به پریدن شما را راهنمایی کند همانطور که عقاب هم نمیتواند در مورد خزیدن به شما کمک کند. همانطوری که کمک گرفتن از یک دامپزشک برای درمان بیماری انسان کار معقولی نیست، استفاده از نظرات و مشورتهای یک انسان ناوارد و غیرمرتبط در رابطه با موضوعی حساس هم از اساس کاری عقلانی و درست نیست.
چند ماه بیشتر به آزمون کنکور سراسری باقی نمانده است و دانشآموزانی که برای حل مشکل کمبود وقت و برنامهریزی مطالعه سراغ افراد ناوارد میروند درست دچار همان مشکلی میشوند که یک نفر برای یاد گرفتن اصول پرواز سراغ مار برود. ترسی عظیم از کنکور در دلش لانه میکند و وحشتش نسبت به قبل دوصد چندان میشود.
تصور اینکه مهارت پرواز تابع اصول مستقل و مشخصی است که همه حتی آنها که بال پرواز هم ندارند میتوانند این مهارت را بیاموزند، درست نیست. در هر رشته کاری باید استخوان ترکاند و مطابق شرایط مورد نیاز آن رشته تغییر شکل داد.
اگر همین دانشآموز مثال بالا برای مشورتگیری سراغ شاگردان ممتاز و دانشجویان موفق برود میبیند که همه چیز به یکباره برایش راحت و دستیافتنی میشود و چیزی در عمق وجودش به جای ترسیدن جرات سر برآوردن پیدا میکند و تب و التهاب و شوق و اشتیاقش برای یاد گرفتن سریع مطالب چند برابر میشود.
خلاصه کلام اینکه بپذیریم سخنان گذشتگان را که چقدر زیبا راه سوم این شماره را با همان لحن و کلام لطیف و ساده خود در قالب یک ضربالمثل شیرین برای ما به جا گذاشتهاند که:
کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر میخواهد و مرد کهن
و قبول کنیم که اگر کارها آنطور که انتظار داریم پیش نمیروند شاید مقصر خودمان باشیم که برای پرسیدن راز افسون پرواز سراغ عقاب نرفتهایم!
احمد حلت-راه سوم-مجله موفقیت شماره 209
دیدگاهتان را بنویسید